قسمت دوم
سلام مجدد
همون شنبه ۶ تیرماه ۸۸ ولی ساعت یازده و نیم شب، ادامهٔ اون بحث.
من قبل از اینکه باز وارد محتوا بشم، یک نکتهٔ دیگری رو بگم به دلیل شاید صدها ایمیلی که به این مضمون اومده که سرعت اینترنت در ایران پایینه و متن این صحبتها رو درخواست کردند. من بگم واقعاً نمیتونم بشینم بنویسم یا خودم پیاده بکنم. خواهشم از دوستان این است که بعضیها که فرصت دارند، امکان دارند زحمتی بکشند پیاده کنند، برای همین ایمیل بفرستند. من یکیش رو انتخاب میکنم یا یکی دونفر که بکنند میتونم بگم که بقیه دیگه نکنند و اون پیادهشده رو روی اینترنت قرار بدیم وگرنه شخصا نمیرسم که پیادهاش بکنم یا امکاناتی داشته باشم که این کار رو بکنم. لذا من خواهشم این است که برای کمک به دوستانی که با سرعت پایین اینترنت نمیتونن تصویر و یا حتی صدارو بگیرند، متن رو بعضیها زحمت بکشند پیاده کنند و یک تصحیحی هم ما بکنیم و بگذاریمش روی اینترنت تا برای اونها قابل استفاده باشه. ولی برگردیم حالا به بحث خودمون.
من خبرهایی که دارم این است که خیلی ها نوشتند که ما در آکسیونهای عمومی، آکسیونهای در واقع فرسایشی عمومی (که باید اسمشو آکسیونهای تضعیف روحیه بگذاریم)، با فیکساتور روی خیلی جاها نوشتیم، میکشیم یا بادکنک هوا کردیم یا شکل کشیدیم و یا اینکه روی علائم راهنمایی و رانندگی کشیدیم که به چشم همه بیاد. من واقعاً حالا کاری ندارم که کجا و چطوری و اینها، ولی نفسش زنده بودن رو نشون بده. ببینید یک نکتهٔ اساسی جان مبارزه با کودتاگرهاست. یک مسابقهای بین ملت و کودتاگرها هست. اونها سعی میکنند با سرعت، با حداکثر سرعت، گرد مرگ، وحشت و ناامیدی سر جامعه بپاشند. تمام حقهٔ کودتاگران و اصلیترین استراتژیشون این است که با تمام سرعت، گرد مرگ، وحشت و ناامیدی سر جامعه بپاشند. و تمام مقابلهٔ ما و خلاصهٔ تمام کارهایی که ما میکنیم این است که ما هم یک مسابقه داریم که در عوض، امید، شادی، نشاط و حرکت رو به مردم برگردونیم و اجازه ندیم که این ابر تاریک و سیاه ناامیدی و وحشت، سر جامعه رو بگیره. این مسابقهایست که اگر هرطرف پیروز بشه، نتیجهٔ نهایی رو برده. به همین دلیل حالا برمیگردم سر اون تقسیم بندی که داشتیم.
عرض کردم ما سه دسته کار داریم. دستهٔ اول فعالیتهایی است که همهٔ مردم درش مشارکت میکنند. مثل شب «الله اکبر» گفتن. من استدعام این است که، درسته صداتون مثل من ممکنه گرفته باشه از بس که حرف زدید یا داد زدید، ولی نمیدونید که چقدر مؤثره و چقدر روحیهٔ طرف مقابل رو ضعیف میکنه وقتی که میلیونها نفر، روی پشتبامها، سر یک ساعت معین، شعار «الله اکبر» یا «یاحسین میرحسین» میگن و این اتحاد رو باهم تمرین میکنند. یا همون مسألهٔ شمع روشن کردن و یا امثالهم. یا راهپیمایی و تحصن عمومی که توسط رهبران جنبش اعلام بشه. این قبیل آکسیونهای عمومی، آکسیونهایی است که مقاومت و یکپارچگی ملت رو افزایش میده. هرشب با «الله و اکبر» گفتن ما اینکار رو (با این ابتکاری که در ایران هست) تمرین میکنیم. هر از چندگاهی هم که رهبران جنبش تشخیص بدند، مثل الانی که نیاز به یک مانور قدرت جلوی کودتاچیها هست، اونجا هم با شرکت در یک راهپیمایی بزرگ و حرکت توی خیابون یا یک تحصن بزرگ و امثالهم این رو میتونیم نشون بدیم.
اما دستهٔ دوم همونطوری که شب گذشته عرض کردم، بخش دوم استراتژی ما فرسایش دادن به کودتاچیهاست. فرسایش دادن به کودتاچیها دو بخش داره. یک بخش اونیست که سمت ملته و یک بخش اونیست که در سمت کودتاچیها اختلاف و فرسایش ایجاد بکنه.
سمت ملتش، عرض کردم آکسوین هایی است که به قول دوست عزیزمون آقای مخملباف، ببخشید که باز من این رو میگم به آکسیونهای بیلاخ معروفه؛ درواقع شما دست میاندازید. اونها هی میخوان بگن ما گردن کلفتیم، ما سر همه رو میبریم، همه باید از ما بترسند. با یک بادکنک ساده با یک فیکساتور ساده، با یک شکلک ساده، با یک شوخی، با یک شعر، با یک جوک، با یک متلک، شما بادش رو میخوابونید و در واقع در و دیوار رو پر میکنید. با یک کیک قلابی که در یکی از کشور ها برای سالگرد تولد اون رئیس جمهور درست کرده بودند و هٰکذا.
یک بخش از این آکسیونهای فرسایشی مقاومت منفیه که در قسمت قبلی یک کمی راجع بهش صحبت کردیم. مقاومت منفی طیف گستردهای داره. شاید گاندی یکی از قهرمانان و بنیانگذاران مبارزات بیخشونته. مقاومت منفی عبارت است از نکردن یک کاری. جایی نرفتن. یک کالایی رو نخریدن. اینها انواع و اقسام مقاومت منفی هست. همونطوری که عرض کردم، الان شاید مبرمترین موضوع مقاومت منفی دستگاه تبلیغاتی کودتاچیهاست؛ یعنی رادیو و تلویزیون و روزنامههایی که حرفهای اونها رو منعکس میکنند. باید به شدت تحریم کرد و مقاومت منفی کرد. مقاومت منفی در فاز بعدی عبارت است از اینکه دولت کودتا هرکاری که میکنه باید که تحریمش کرد و آهسته آهسته همهٔ حوزههای دولت کودتا رو مشمول تحریم قرارداد که حالا باز بعداً بهش میپردازیم.
اما از آکسیونهای فرسایشی که از این طرف مطرح میشه و (همونطورهم که مرتبهٔ قبل عرض کردم) شاهبیت آکسیونهای فرسایشی، حضور در خیابان، دستههای پراکنده، تظاهرات همزمان و ناپدید شدن، خطوط انتقال کودتاچیها رو بریدن و خسته کردنشون از خیابونهاست، به شرط اینکه مشکل جانی نداشته باشه و همونطوری که عرض کردم اصل بر این است که همه باید زنده و با نشاط بمونند، نه اینکه خدای نکرده صدمهای بخورند.
اما وعده کرده بودیم که بریم سمت مخالف. یعنی بریم ببینیم که در اونطرف، ما چه فرسایشی رو میتونیم ایجاد کنیم. مهمترین و اصلیترین نقطهٔ کانونی ما برای فرسایش دادن، سپاه پاسداران انقلاب اسلامیه. هیچ ارگان دیگهای رو نباید که همتراز سپاه قراربدیم برای مقابله کردن. چون متأسفانه سپاهی که یک روز خود بنده از بنیانگزارانش بودم و قرار بود از کشور دفاع کنه؛ اگر دشمن به خاک ما حمله کرد، دستههای مردمی، ارتش مردمی وایسند و از کشور دفاع کنند؛ تبدیل شده به سازمان عجیب و قریبی که در سیاست هست، در اقتصاد هست، در قاچاق مواد مخدر و مشروبات الکلی هست، در پروژههای کشور هست، در سازمان امنیت هست، در دستگیری هست، در خیابون هست، در خارج از ایران میجنگه؛ یک چیز عجیب و قریبی که هیچکجای دنیا ما یک همچین سازمانی نداریم. و این سازمان سپاه، الان حداقل بخشی از فرماندهانش، کودتاچی از آب در اومدند؛ به رهبری آقای خامنهای و رو در روی ملت ایستادند.
اما همونجوری که قبلا هم صحبت کردیم، بخش بزرگی از سپاه فرزندان این ملتند، قهرمانان جنگ ما هستند، معلولین جنگمون هستند؛ خانواده، برادر یا دوستان شهدای ما هستند؛ میراث اونها رو دارند. اونها از ملتند. اینی که «برادر سپاهی، تو همراه مایی» و یا شعارهایی از این قبیل که من شنیدم، این شعارهای بسیار درستی هستند. نکتهٔ اول این است که هرکس در هرکجا، در فامیل، در دوستان، در آشنایان، در همسایگی، هر عضوی از سپاه رو میشناسه باید به سراغش بره. باید بره باهاش صحبت کنه. با خانوادش صحبت کنه. با بچههاش صحبت کنه و بپرسه که چرا شما مارو میکشید؟ چرا میخواهید مارو سرکوب کنید؟ چرا میخواهید مارو اذیت بکنید؟ گل بهشون بده، شیرینی بده. مطمئناً خیلی از اونها خواهند گفت ما همچین قصدی نداریم، ما با شماییم. بنابراین بلافاصله باید ازشون خواست که «شما برید با اونهایی که این کار رو میکنن در بیفتید. برید اعتراض بنویسید برید نامه بنویسید. برید بگید ما آبرومون رفته». بنابراین نکتهٔ اول این است که هر آدمی عضو سپاه یا بسیج، هر جا هست، اقیانوسِ ملت، دوست، آشنا، فامیل، باید در بر بگیرش، سؤال ازش بکنه، تلفن بهش بزنه. و دائماً آغوشش رو باز کنه که بیا به سمت ما. سؤال ایجاد کنه و بخواد ازش که اگر خودش هم با کودتاچیها نیست، این سؤالات رو ببره و با دیگران مطرح کنه. حالا جلوتر بریم، شاید باز در زمان مناسبی که رهبران جنبش صلاح بدونند، یک روز رو بگذاریم برای اینکه همه با گل در هر شهری برن سراغ مقرهای سپاه و ببینیم آیا جرأت میکنند مردمی رو که گل اومدن بدن بهشون، به رگبار ببندند؟
اما این سپاه ردههای دیگهای هم داره. من نکتهٔ بعدی که در برنامهٔ بعدی بهش میپردازم این است که سپاه رو چگونه دستهبندی کنیم، بیاییم توی ردههای پایینتر و ببینیم حسابش رو از حساب لباس شخصیهایی که آدم میکشند جدا کنیم؛ نشون بدیم که اونها چطور باید باهاشون برخورد شه. بسیجیها و سپاهیها رو چطور دسته بندی کنیم. برای هرکدومشون برنامه داشته باشیم و برای هرکدومشون یک نحوهٔ برخورد خاصی رو تعیین بکنیم.
تا برنامهٔ دیگه من خداحافظی میکنم. فقط این رو هم بگم که یک بحث بسیار مهم ما میره روی اعتصاب عمومی. چرا که فاز سوم از استراتژی ما فلج سازی حکومت کودتاست؛ که تا اون اتفاق نیفته کودتاچیها پایین نخواهند اومد. بنابراین نحوهٔ تشکیل کمیتههای اعتصاب و آمادگی برای شروع اعتصابات، بخشِ بعد از تموم کردن بحث سپاه و باصطلاح سرفصل مبارازت فرسایشیه.
عرضم تمومه تا برنامهٔ دیگه خداحافظ.
۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه
سازگارا: متن پیاده شده صحبت شنبه ۶ تیر ۱۳۸۸
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر