۱۳۸۸ تیر ۱۸, پنجشنبه

هشدار رفسنجانی نسبت به "دلسرد شدن مردم"

ببینید که این آخوند‌های دین فروش فقط از این میترسند که مردم به نزام مقدس اسلامی دلسرد بشن. هیج کدوم حرفی‌ از کشته شدگان، مجروهان، دستگیر شدگان و شکنجه شدگان برای دادن اعترافات ساختگی نمیزنند. هیج کدوم حرفی‌ از ایران و ملیت ایرانی‌ و ابروی از دست رفته مان در دنیا نمیزنند.
.
آیا نظام اسلامی و اسلام از ایران و ایرانی‌ بیشتر ارزش داره؟
.
کسانی که فکر میکنند رفسنجانی، خاتمی یا موسوی به فکر ایران هستند بخونن. فکر نکنید که میخوام حرکت مردم خود را تضعیف یا بی‌ ارزش کنم. من خودم هم یکی‌ از شماها هستم و باتوم به سر و صورتم خورده و بهترین کسانم را اسلام به جرم ارتداد از دستم گرفت. فقط میخوام بگم که روی حباب خونه نسازیم و فکر نکنیم که این حرکت خود جوش مردمی را این آخوند‌ها و سید‌های ضد ایرانی‌ به وجود اوردند یا رهبری میکنند.
.
متن خبر را خوتتون بخونید:
هشدار رفسنجانی نسبت به "دلسرد شدن مردم"
.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی در ایران نسبت به احتمال دلسرد شدن مردم نسبت به وضعیت کشور و بی اعتمادی آن ها به مسئولان نظام هشدار داده است.
.
اکبر هاشمی رفسنجانی گفت: بعید است مردم ضد انقلاب شوند، "اما اگر احساس کنند رأیشان در سرنوشتشان بی اثر است و متولیانی پیدا می شوند که رأی آنها را هر جور که می خواهند، می خوانند، آنگاه دلسرد می شوند".
.
آقای هاشمی رفسنجانی در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری سه سال پیش رقیب محمود احمدی نژاد بود که شکست خورد.
.
او پس از انتخابات با انتشار نامه ای خطاب به مردم ایران، به "دخالت سازماندهی شده و نامشروع" عده ای در انتخابات "با استفاده از امکانات نظام" اعتراض کرده بود.
.
آقای هاشمی رفسنجانی، هشدار اخیر خود را در همایش سی سال قانونگذاری و نظارت در مجلس شورای اسلامی مطرح کرد که به ابتکار علی لاریجانی، رئیس فعلی مجلس ایران برگزار شد.
.
در این همایش نمایندگان هشت دوره مجلس از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون به همراه رؤسای جمهوری پیشین ایران و تعدادی از مقام های ارشد دولتی حضور داشتند. اما محمود احمدی نژاد با وجود اینکه به این همایش دعوت شده بود، در آن شرکت نکرد.
.
اکبر هاشمی رفسنجانی در جریان برگزاری این همایش، دعوت از نمایندگان همه دوره های مجلس را "حرکتی هوشمندانه و در زمان مناسب" توصیف کرده و "وحدت فوری" را نیاز اصلی امروز در ایران خوانده است.
.
او همچنین به خطراتی که ایران را تهدید می کند اشاره کرد و گفت: آمریکا زخم خورده جنگ عراق و اوضاع منطقه است و لشگر پیاده و سواره خود را علیه ایران تجهیز می کند. "آمریکا دشمن درجه یک ماست و دندانهایش هنوز تیز است و کند هم نشده."رئیس جمهور اسبق ایران اخیرا در چندین نوبت از وضعیت اداره کشور انتقاد کرده و نسبت به عواقب آن هشدار داده است.

۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

اظهار نظر کم سابقه درباره بازنگری در فقه شیعه

Welcome to hell
.
اسلامی که بوزینه‌ها و جند نوع حیوانات دیگر را یهودیان و غیر مسلمانان میداند که از فرمان خدا سرکشی کردند و خدای بیمار محمد روانی‌ آنها را به حیوانات تبدیل کرد، اسلامی که از هند تا اسپانیا خون ریخت و ثروت‌های ملی‌ و مالی‌ کشور‌ها را غارت کرد و برده و گنیز و پسر بجه‌های اخته شده به همراه جزیه اسلامی گرفت، اسلامی که انسانها و مخصوصا زنان را به روز سیاه نشاند، اسلامی که مجوز تجاوز به برده زن شوهر دار و بی‌ شوهر دار در تعداد نا محدود و همزمان را میدهد، اسلامی که ارزش زن را کمتر از بیضه جپ یک مرد میشمارد، اسلامی که گردن ۷۰۰ یهودی را در ۳ روز زد و بدنهایشان را در جاهی وسط شهر مدینه ریخت، اسلامی که انسان‌ها را به محض تولد متعلق به خود میداند و مرتدان را میکشد، اسلامی که بین ۴۰ تا ۵۰ میلیون برده از افریقا به قسط تجارت انسانها و سو استفاده‌های جنسی‌ و جنگیدن برای خلفای راشدین خارج کرد و به هند تا اسپانیا صادر کرد و هزاران جنایت و کثافت کاری دیگه، حالا میخواد تخصصی بشه.
.
مثل آخوند‌هایی‌ که این افکار را پخش میکنند مثل آن قور باغه است که ابو عطا میخونه وقتی‌ آب سر بالا میره. یکی‌ نیست بگه اسلام را جه به تخصصی شدن؟ مگر اسلام با عقل هم جور در میاد. برای کدام یک از قوانین و داستان‌های اسلام سند و مدارکی دارند که با عقل جور در میاد؟ معاد؟ داستان بوزینه شدا یهودیان؟ داستان آدم و کشتی مسخره‌اش که در هیج کجای زمین آثاری از آن سیل پیدا نشده؟ یا داستان خنده دار خلقت آدم و هوا؟ هر کس که تازی نامه را به فارسی‌ بخواند، خنده‌اش میگیره. نمیدونم جه جیز این کتاب و دین مسخره را میخوان تخصصی کنند؟ این همه نویسندگان روشنفکر ایرانی‌ کتاب راجع به ضد انسانی‌ بودن اسلام نوشتند و کتاب‌هایشان ممنوعه شد و نویسندگان یا آواره غربت شدند یا اعدام خیابانی. حالا این پوفیوس‌های دین فروش بعد از ۱۴۰۰ سال جنایت و کشتار و غارت ثروت‌های ما میگن با اسلام نیمشه یک جامعه امروزی را اداره کرد. مگه ما اینو نمیتونیم با خرد خود بفهمیم که باید از دهان کثیف یک آخوند آدم کش، دزد و انگل جامعه بشنویم و باور کنیم؟


به امید بیداری ملت ایران از این خواب گران ۱۴۰۰ ساله. و به امید محو اسلام از ایران پاینده.


خودتان حرف‌های این دزد پست را بخونید و قضاوت کنید:



اظهار نظر کم سابقه درباره بازنگری در فقه شیعه

اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ایران، در اظهارات کم سابقه ای گفته است که نمی‌توان جامعه‌ای را که تحت عنوان اسلام اداره می‌شود، با برخی روایات مدیریت کرد که هزار و چند سال پیش در آن شرایط بدون اجتهاد، بدون توجه به عقل و بی‌توجه به مصالح و مفاسد، نقل شده است.

آقای هاشمی رفسنجانی گفته است که در آن دوران موضوع هوا و فضا، اعماق چند هزار متری زمین و مسائل پیچیده‌ امروزی وجود نداشت. "مسائل مستحدثه مسائلی هستند که هر لحظه اتفاق می‌افتند و در دوران کنونی، ما باید با عقل و منابعی که در اختیار داریم، آن‌ها را حل کنیم."

رئیس جمهوری اسبق ایران در حال حاضر به جز ریاست مجمع تشخیص مصلحت، رئیس مجلس خبرگان رهبری نیز هست و به گفته ناظران مسائل ایران همین موضوع نفوذ سیاسی او را در میان سیاستمداران روحانی و بخش هایی سنتی تر روحانیون نیز بیش از پیش تثبیت می کند.

آقای هاشمی رفسنجانی در سال های اخیر خواستار نوآوری در زمینه فقه اسلامی شده اما سخنرانی اخیر او یکی از کم سابقه ترین اظهار نظرها درباره ضرورت بازنگری در فقه سنتی اسلامی است.


اظهارات او را در جریان همایش "اجتهاد در دوره معاصر" که توسط دانشگاه مذاهب اسلامی دوشنبه دوم دی، در تهران برگزار شد، صورت گرفت.


پیشنهاد تشکیل شورای فقهای کشور

آقای رفسنجانی در این سخنرانی گفت که اگر فقه تخصصی را بپذیریم باید تقلید تخصصی را هم بپذیریم و این‌گونه لازم نیست کسی در همه امور از یک نفر تقلید کند.

در مذهب شیعه "مرجع تقلید" به مجتهد جامع الشرایطی گفته می شود که توضیح المسائل یا رساله عملیه داشته باشد و دارای پیروانی باشد که در فروع دین و احکام فقهی اسلام از وی پیروی کنند.

از دیدگاه شیعیان، مراجع تقلید شیعه در زمان غیبت امام دوزادهم شیعیان، به عنوان نایبان عام و جانشینان او در امور شرعی و استنباط و تبیین احکام فقهی اسلامی محسوب می شوند.

مرجعیت شیعه در تاریخ این مذهب عمدتا غیر حکومتی بوده و در مقاطعی از تاریخ ایران به خصوص در دوران صفویه و حکومت قاجار، از پایگاه مردمی گسترده ای برخوردار بوده است.

آقای هاشمی رفسنجانی گفته که اگر به عقل و خواست قرآن در اجتهاد توجه شود، شورای فقهی حداقل برای مسائل عمده‌ مدیریت کشور تشکیل شود و علمای اهل تسنن و تشیع در دانشگاه‌ها با هم همراهی کنند، آنگاه می‌توان به وحدت جهان اسلام امید داشت و برای اداره جهان به ظرفیت اسلام اتکا کرد.

آقای هاشمی رفسنجانی گفته که "چطور فردی می‌تواند درطول ۳۰-۴۰ ساله تحصیل خود، همه‌ این حقوق را که هر کدام تخصص بزرگی است بداند؟ لذا ما باید به سمت فقه تخصصی در یک حکومت اسلامی برویم، زیرا دخالت در امور مردم با فقه تخصصی امکان‌پذیر است."

پیش از این برخی دیگر از روحانیون بلندپایه شیعه هم خواستار تخصصی شدن فقه شده بودند اما تاکنون گام عملی در این زمینه برداشته نشده است.
با این همه آقای رفسنجانی، بار دیگر خواستار تخصصی شدن فقه و همچنین مقایسه آرای شیعه و سنی شده است.

او "اتکا به عقل و تعقل" را لازمه فقاهت و اجتهاد توصیف کرده است.

آقای رفسنجانی همچنین به قدمت بیش از هزار ساله برخی روایات اسلامی اشاره کرده و گفته است: "در آن دوران موضوع هوا و فضا، اعماق چند هزار متری زمین و مسائل پیچیده‌ امروزی وجود نداشت. مسائل مستحدثه مسائلی هستند که هر لحظه اتفاق می‌افتند و در دوران کنونی، ما باید با عقل و منابعی که در اختیار داریم، آن‌ها را حل کنیم."

فقه یکی از علوم اسلامی است که پیرامون اجتهاد و استنباط احکام شرعی فرعی اسلامی از روی دلایل تفصیلی آن در منابع چهارگانه فقه بحث می کند.

منابع فقه اسلامی از دیدگاه فقهای شیعه عبارتند از کتاب قرآن، سنت پیامبر اسلام و ائمه شیعه، عقل و اجماع است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، فقه به مبنای قانونگذاری تبدیل شد و نقش مهمی در اداره امور در ایران پیدا کرد.

سبز ایرانی، یا سبز اسلامی؟


نویسنده فرامرز دادرس


تير ۱۳۸۸ ۱۷



سبزایرانی، یا سبز اسلامی؟
رنگ سبز در فرهنگ ایران

رنگ سبز، نشانه باروری، نوزایی، زندگی، امید، شادی، بهار، خرمی و جوانی است. رنگ سبز درباورهای زرتشتی، نماد ایزد سروش، فرشته ورجاوند و بی مرگ است، واژه سروش در زبان اوستایی(سرئوشه)، به چم شنیدن و گوش فرادادن به اهورامزدا، خداوند جان و خرد می باشد، فروزه های سروش ، پیش برنده جهان، پیروزگر، تهم، راست، ودرهم کوبنده دیو خشم و تنبلی، و دیو نژادان است. یکی از ویژگی های ایزد سروش، یاری رساندن او به دلیران و رزمندگان است. سروش جنگاوری است که با ناراستی ها می ستیزد، تا بنیاد جنگ را درهم شکند، و آرامش را فرمانروا کند. بنا بر باورهای کهن ایرانیان ، ایزد سروش، جوانی خوبروی، و سبز پوش بوده است.

در اوستا،کهن نامه ایرانیان،دریازدهمین یشت، سروش یشت هادخت، و یسنای57 بند24،در باره ایزد سروش آمده است:

ای سروش ، ای نماد استواری و بردباری، ما را پناه ده ، تا در برابر تازش دیو خشم وكین استوار بایستیم.

در اوستای نو، سروش، ایزدی بزرگ ویکی از کهن ترین ایزدان آیین زرتشتی است ، و از اودر شمار امشاسپندان یاد می شود. جایگاهش بر فراز کوه البرز است. او بر سامان جهان می نگرد، و پاسدار پیمان می باشد، و بینوایان را یاری می نماید، و با گرزش، خشم را سرکوب می کند، و هر شبانه روز سه بار جهان را می پیماید، تا هستی را نگهبانی کند.

در اوستای کهن، در بخش گاهان آمده است، که سروش به همراه وهومن(بهمن)، بسوی پارسایان می آید، وهنگام دادن پاداش و پادافره به همراه (اشی) می باشد.

سُروش پارسای بُرزمند پیروز گیتی افزای اَشوَن، رَد اَشَه را می ستاییم.

سُروش اَشَون است که بهتر از هر کس، بینوایان را در پناه خویش می گیرد.
سُروش آن پیروزمندی است، که بهتر از هر کس، دُروج را بر می اندازد.

زرتشت در گاتاها، یسنا ی44 بند 16 می گوید:

ای اهورا مزدا، ای پارسایی، از تو می پرسم، آن کس که در پرتو آیین تو پشتیبان مردم است، او را بر من آشکار کن،و در پرتو اندیشه ی نیک و سروش، او و کسانی که پیروان آیین تو هستند یاری ده.

ابوریحان بیرونی در آثارالباقی می گوید که: روز هفدهم هرماه، نزد زرتشتیان موسوم است به سروش، وسروش نگهبان این روز می باشد. از ایزد سروش در عرفان ایرانی، با نام هاتف و پیام آور، ستایش شده است.

مسعود سعد سلمان، در باره سی روز ماه های ایرانی ، سی چامه سروده است، ودرباره ی سروش چنین می گوید:

روز سروش است که گوید سروش

باده خور باده مطرب نیوش

سبز شد از سبزه همه بوستان

لعل می آرای صنم سبزپوش...

فخرالدین اسد گرگانی در کتاب ویس ورامین می گوید :

به خواب اندر فراز آمد سروشی

جوانی ، خوبروئی ، سبز پوشی

مرا امشب ، زبند تو رها کرد

چنان کاندر تنم ، موئی نیازرد


حافظ :

سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش

که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش ...

بجز ثنای جلالش مساز ورد ضمیر

كه هست گوش دلش محرم پیام سروش


سعدی:

دو کس بر حدیثی گمارند گوش

از این تا بدان اهرمن تا سروش


ناصرخسرو:

رسید از عالم غیبم سروشی

که فارغ باش از گفت و شنیدن


نظامی:
گهی مرغ سروش آسمانی

دلش دادی که یابی کامرانی .


درخت سرو، نماد ایزد سروش

درخت سرو در فرهنگ ایران و ادبیات پارسی، از جایگاه ویژ ه ای برخوردار است. در فرهنگ ایران، سرو نماد همیشه سبز بودن، جاودانگی و آزادگی است. دریکی از سنگ نگاره های تخت جمشید، سرباز سپاه جاویدان و درخت سرو، که هر دو نماد جاودانی می باشند، در کنار هم دیده می شوند.

یکی از نامور ترین سرو هادر تاریخ ایران، سرو کاشمراست، ایرانیان بر این باورند که سرو کاشمر بدست زرتشت پیامبر ایرانی کاشته شده است، در شاهنامه آمده است که، زرتشت در خت همیشه سبز سرو را، که نهال بهشتی بود، بر زمین آورد.

نخست آذرمهربرزین نهاد

بکشورنگر تا چه آیین نهاد

یکی سروآزاد بود « ازبهشت»

به پیش درآذر، اندربکشت

نبشتش برآن زاد سرو سهی

که پذرفت گشتاسپ دین بهی

گوا کرد مرسرو آزاد را

چنین گستراند خدا داد را....

فرستاد هرسو به کشورپیام

که چون سروکشمر، بگیتی کدام

زمینو فرستاد زی من خدای

مراگفت ازاینجا به مینو برآی

کنون هرکه این پندمن بشنوید

پیاده سوی سرو کشمر روید

بگیرید یکسر ره زدهشت

بسوی بت چین ، برآرید پشت

در شاهنامه فردوسی، شاهکار استاد توس، در باره ایزد سروش و رنگ سبز، آمده است:

بفرمان یزدان خجسته سروش

مرا روی بنمود در خواب دوش

ز گیتی برآمد سراسر خروش

به آذر بد این جشن روز سروش

سروشی بدوآمده از بهشت

که تا بازگوید بدو خوب و زشت .

.
رنگ سبز نشان رستم

رنگ سبز نشان رستم پهلوان و سپهسالار ارتش ایران بود ، سراپرده رستم به رنگ سبز بوده است. در داستان رستم و سهراب، هنگامی که سهراب از هژیر، نشانی های پهلوانان ایرانی را جویا می شود، چشمش به سراپرده ای سبز رنگ می افتد، که درفش کاویان در برابر آن، برافراشته شده است، و پهلوانی را می بیند که با فر و جاه ، بر تختی گرانمایه نشسته، و یال و کوپالی برتر از دیگر پهلوانان دارد، و می پرسد:

بپرسید کان سبز پرده سرای

یکی لشکری گشن پیشش به پای

یکی تخت پر مایه اندر میان

زده پیش او اختر کاویان

برو بر نشسته یکی پهلوان

ابا فر و با سفت و یال گوان

زهر کس که بر پای پیشش بر است

نشسته به یک رش سرش برتر است

یکی باره پیشش به بالای اوی

کمندی فرو هشته تا پای اوی

برو هر زمان بر خروشد همی

تو گویی که در زین بجوشد همی

بسی پیل بر گستوان دار پیش

همی جوش آن مرد بر جای خویش

نه مردست زایران به بالای اوی

نه بینم همی اسب همتای اوی

درفشی بدید اژدها پیکرست

بر آن نیزه بر شیر زرین سرست

در داستان رزم خسرو پرویز و بهرام چوبین، هنگامی که خسرو از برابر بهرام می گریزد، و راه را بسته می بیند، از یزدان یاری می خواهد ، و ایزد سروش بر اسبی سوارو با جامه ای سراسر سبز رنگ ، بیاری خسرو می آید و او را می رهاند.

به یزدان چنین گفت کای کردگار

توی برتر از گردش روزگار

بدین جای بیچارگی دست گیر

تو باشی ننالم به کیوان و تیر

هم آنگه چو از کوه برشد خروش

پدید آمد از راه فرخ سروش

همه جامه اش سبز و خنگی به زیر

ز دیدار او گشت خسرو دلیر

چو نزدیک شد دست خسرو گرفت

ز یزدان پاک این نباشد شگفت

چواز پیش بدخواه برداشتش

به آسانی آورد و بگذاشتش

در جنگ با تازیان، سراپرده رستم فرخزاد، سپهسالار ارتش ایران، سبز رنگ بود، و رنگ سبز نشانه والایی، برازندگی، دارندگی و پیوند مینوی با اهورامزدا بشمار می رفت. رنگ سبز درخوان نوروزی ایرانیان جایگاه ویژه ای دارد، و سفره ها و پوشاک نو عروسان زرتشتی، به رنگ سبزمی باشد.

زرتشتیان ایران، در دامنه کوه نارکی در نزدیکی شهر یزد، آیین سروش ایزد را برگزار می کنند، و می گویند که کوه نارکی، جایگاه پنهان شدن نازبانو، عروس پادشاه ساسانی، پس از یورش تازیان به ایران می باشد. در این آیین دختران و پسرانی که تازه زندگی زناشویی را آغاز کرده اند، این رخداد را به آگاهی همگان می رسانند.


رنگ سبز در اسلام

بسیاری از باور های ایرانی پیش از اسلام، از سوی خود ایرانیان، با اندک دگرگونی به اسلام، و بویژه آیین شیعه در آمد، ورنگ سبز نیزریشه در باور های خرد گرایانه ایرانیان پیش از اسلام دارد.

در هیچ روایتی دیده نشده است که رنگ سبز برای اسلام و شیعیان سفارش شده باشد. سادات به پیروی از پیامبر اسلام رنگ سیاه را برگزیدند و عمامه های سیاه بر سر می گذارند، بنا بر روایات معتبر اسلامی رنگ عمامه و پوشاک پیامبر اسلام سیاه بوده است. شیعیان از سوی دیگر لباس سیاه می پوشند تا سوکوار، حسین ابن علی امام سوم شیعیان باشند.

درروایات شیعه آمده است که عمامه و پوشاک امام جعفرصادق، بنیانگذار فقه شیعه، همواره به رنگ سیاه بود، داود رقی در کتاب وسائل الشیعه جلد 4 باب 19 حدیث 5469، روایت می کند که:

« شیعیان همیشه از امام صادق(ع) در مورد پوشیدن سیاه سؤال میکردند. حضرت را دیدیم که نشسته بود در حالی که جبه (نوعی لباس گشادی که روی بقیه لباسها پوشیده میشود) سیاه و کلاه سیاه و خف (جوراب چرمی) سیاه با آستر سیاه پنبه‏ای پوشیده بود. سپس فرمود: قلب خود را سفید کن هر چه میخواهی بپوش» .

در کتاب الکامل فی التاریخ ابن اثیر4/182 آمده است که: « ماًمون خلیفه عباسی هنگامی که علی ابن الموسی الرضا (امام هشتم) را به ولیعهدی خود برگزید، بر او لباس سبز پوشانید، و فرمان داد تا همه پیروان امام که علویان خوانده می شدند پوشاک سبز در بر نمایند. پس از چندی براثرسرزنش های بنی عباس، که آنان را به پیروی از سنت های ایرانی پیش از اسلام متهم می کردند، امام هشتم شیعیان رنگ سبز را کنار گذاشت و به رنگ سیاه عباسیان باز گشت».

مادر ماًمون کنیزی ایرانی بود، و ماًمون توانست به یاری ایرانیان، بر برادر خود امین چیره گردد، و خلافت را از آن خود کند. هدف ماًمون ازگزینش رنگ سبز، که رنگ مقدسی در نزد ایرانیان بود، برانگیختن احساسات ایرانیان، و برخورداری از پشتیبانی آنان بود.

به گفته طبری، رنگ پرچم امویان سفید، و رنگ پرچم عباسیان به نشانه پیروی از پیامبر اسلام سیاه بود. فاطمیون درمصر به نشانه مخالفت با عباسیان، رنگ سبز را برای پرچم خود برگزیدند. در سال 773 هجری علویان در مصر عمامه های خود را به رنگ سبز در آوردند، و کمر بند های سبز، نشان اشرافیت و سادات شد.

شاه اسماعیل صفوی، در پی گسترش آیین شیعه، با تبرها و شمشیر های آخته قزلباشان، رنگ سبز را برای صفویان برگزید. در ایران، روحانیونی که از سادات می باشند، همواره عمامه های سیاه بر سر دارند، وروحانیونی که از سادات نیستند، عمامه هایی با رنگ سفید بر سر دارند، که یاد آور دوران عباسیان، وامویان می باشد.

ایرانیانی که ازگروه روحانیون نبودند، و خود را از سادات می پنداشتند، برای متمایز کردن خود از دیگر مردم، مانند علویان و فاطمیون درمصر، شال وکلاه و کمر سبز رنگ بتن می کردند.

درقرآن، سوره کهف آیه 30، از پوشاک بهشتیان با رنگ سبز یاد شده است، که بی شک بر گرفته از باور های ایرانیان باستان، و رنگ پوشاک ایزد سروش می باشد.

« أُوْلَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ یحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَیلْبَسُونَ ثِیابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا»

« آنها كسانى هستند كه بهشت جاودان براى آنان است‏؛ باغهایى از بهشت كه نهرها از زیر درختان و قصرهایش جارى است‏؛ در آنجا با دستبندهایى از طلا آراسته مى‏شوند؛ و لباسهایى [فاخر] به رنگ سبز، از حریر نازك و ضخیم‏، دربر مى‏كنند؛ در حالى كه بر تختها تكیه كرده‏اند. چه پاداش خوبى‏، و چه جمع نیكویى‏!»



پیوسته شاد و سرسبز باشید


غیبت پی در پی هاشمی رفسنجانی از امامت جمعه تهران

غیبت پی در پی هاشمی رفسنجانی از امامت جمعه تهران



عکس بالا انسان را بیاد تابلو ناپلئون میندازد که در جزیره سانت هلن روی یک صخره به دریا و بسوی فرانسه نگاه میکرد! اگر هاشم خان را نمیشناختیم شاید دلمان برایش میسوخت. ولی‌ این بابا یک آدم کش قهار است!

مثل اینکه باید حلوای رحلت هاشم خان را پخت! اینجور که بی‌ بی‌ سی‌ نوشته این غیبت نسبتا تولان در اجرای نماز جمعه نشان گار اینست که کار هاشم خان تمام است. اگر هم تمام نشده بود بی‌ بی‌ سی‌ با این کار یا رد می‌خواهد گم کند و یا می‌خواهد نخ بدهد که دوستان بروند سراغ ایشان.

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/07/090708_mg_prayers_rafsanjani.shtml

!آقای رفسنجانی زمانی دومین مرد قدرتمند جمهوری اسلامی توصیف می شد



آقای هاشمی تلویحا از سکوت آیت الله خامنه ای در برابر انتقادهای آقای احمدی نژاد انتقاد کرده است

چـرا نااميـد باشيم وقتــــي که میتونیم پیروز باشیم؟

چـرا نااميـد باشيم وقتــــي که میتونیم پیروز باشیم؟

بيش از دو هفته مبارزه، چندين شهيد، چند هزار دستگيري، و ... اين انتظاري را ايجاد کرده است که بايد سريع به موفقيت نهايي برسيم. عقده هاي چندين ساله مردم از بي عدالتي و توهين سر باز کرده است و انتظار است که يک دفعه کار را يکسره شود! حال که با سرعت مطلوبشان کار پيش نرفته است مايوس شده اند که البته تا حدودي طبيعي است.
اما درست اين است که به خود و اطرافيانمان يادآور شويم که در حقيقت يکي از بزرگترين پيروزيهاي تاريخ ملت ايران در مدت کوتاه يک ماه اتفاق افتاده است! و بايد به دستاوردهاي فوق العاده اي که به دست آورده ايم به خود بباليم:
· در جريان چهار سال گذشته و به خصوص در جريان انتخابات ، عموم مردم به آگاهي فوق العاده اي رسيدند و متوجه اهميت مسايل مهمي مانند اهميت کارشناسي، اهميت برنامه ريزي، خطر مذهب و داستان‌های ساختگی امام زمان در فریب و سر کیسه کردن مردم
، مذهب و خرافات مذهبي ، فساد در قدرت و ... شده اند.
· وجهه مردم ايران در جهان از يک ملت خشن و تروريست که کاري جز فرياد مرگ و فحش دادن در خيابان ندارد و هيچ منطقي را نمي پذيرد اکنون به ملتي شجاع، با فرهنگ و اهل آرامش تغيير کرده است که تظاهرات سه ميليوني را در سکوت و آرامش برگزار ميکند و دنيا اين ملت را در بند حکومتي مستبد و خونخوار ميبيند. اين پيشرفت بسيار بزرگي است که به طرز معجزه آسايي اتفاق افتاد. تمام پول نفت را هم خرج تبليغات ترميم وجهه ملي ميکرديم و هزاران طومار اينترنتي براي خليج فارس و فيلم 300 امضا ميکرديم نميتوانست حتي يک دهم اين اثر را داشته باشد.

· در پي تقلب و کودتاي انتخاباتي، اکثريت مردم حتي بسياري از آنهايي که به احمدي نژاد راي داده بودند متوجه ظلم و بي عدالتي سردمداران و مدعيان عدل اسلامی شدند. همه آنها اکنون متوجه هستند که روبرويشان جريان فاسد و کودتاگري است که به راحتي دروغ ميگويد، ارزشي براي مردم و نظراتشان قايل نيست و آنها را خس و خاشاک ميداند، حاضر به کتک زدن و کشتن مردم بيگناه براي حفظ منافع مالي کثيف و قدرت نامشروع خود است. مردم اکنون ماهيت خامنه اي، احمدي نژاد دروغگو و دار و دسته فاسدش، قاضي مرتضوي، شوراي نگهبان، فرماندهان سپاه و نيروي انتظامي، شکنجه گاه اوين، فرماندهان رانت خوار بسيج، صدا و سيماي دروغگو و لبنانيهايي که براي قتل عام مردم بيگناه ايران اجير شده اند را به خوبي ميشناسند. يک لحظه فکر کنيد که چند سال و چقدر بايد زحمت ميکشيديد که اين اطلاعات را به همه مردم برسانيد؟ دست دشمن درد نکند، خودشان زحمتش را کشيدند!

· مردم اکنون همديگر را ميشناسند. ميدانند که در خيابان با هم بودند. ميدانند که اغتشاشگر نيستند. ميدانند که شبها با هم شعار میدهند. ميدانند که با هم هستند و ميدانند که دشمنشان کيست. چنين همبستگي اي خارق العاده نيست؟

· خيلي از افرادي که معتقد به اين حکومت بودند منجمله خانواده شهدا، رزمندگان قديم، افراد فریب خورده و حزب الله، جانبازان، پاسداران، ارتشیان و اقشار مختلف دیگر مردم بعد از ظلم هاي اخير، کشتار مردم و ... به خوبي متوجه شده اند که اهداف انقلاب 57 و آرمانهاي امام خميني هندی ملعون و دیگر دین فروشان در اصل ضد ایرانی‌ و ملیت ایرانی‌ است. گر جه بسیاری هنوز از نام موسوی برای پیشبرد اهداف این تظاهرات استفاده میکنند،‌اما آنان میدانند که معنی‌ واقعی‌ اسلام یعنی‌ جه. ديگر حکومت و اسلام مشروعيتي پيش آنها ندارد و دقت کنيد که آنها مهمترين تکيه گاه حکومت در طي سالها بوده اند. علامت اين موضوع را ميتوانيد در تعداد کم افراد عادي در جشن پيروزي احمدي نژاد و خطبه نماز جمعه خامنه اي ببينيد که ناچار ميشوند با اتوبوس جيره خوارها را براي حفظ ظاهر بياورند.

· بطور کلي تکليف و موضع مردم و نظام روشن شد و در حقيقت خودي ها رفتار و موضع خشن و محکوم خود را با سيل ناخودي ها روشن کردند و اين تنها ناشي از حضور خودجوش و باورپذير مردم صورت پذيرفت


پس افسردگي، آيه ياس خواندن و ... بس است. خوشحال باشيم. موفقيتي که تاکنون در اين مدت کوتاه بدست آورده ايم آن قدر ارزشمند است که افسردگي ما مانند کسي ميماند که دنبال گنجي از الماس بوده است و اکنون گنج طلا بدست آورده است و از اين خسران (!) افسرده شده است!

شجریان حمایت خودشان را از جنبش سبز اعلام کردند

پس از اعتراض استاد شجریان به صدا و سیما و حمایت ایشان از جنبش سبز ، استاد شهرام ناظری نیز کاری منتشر نشده از خودشان را به نام "ایران کهن" در یوتیوب قرار دادند و به این ترتیب حمایت خودشان را از جنبش سبز اعلام کردند . فایل صوتی این تصنیف به صورت ام پی تری و با حجم یک مگابایت در این نامه اتچ شده و قابل دانلود است. شعرِ اثر، از زنده یاد فریدون مشیری است. متن شعر در ادامه نامه آورده شده است.
.
اى خشمِ به جان تاخته، توفانِ شرر شو
اى بغضِ گل انداخته، فريادِ خطر شو
اى روىِ برافروخته, خود پرچمِ ره باش
اى مشتِ برافراخته, افراخته ترشو
اى حافظِ جانِ وطن، از خانه برون آى
از خانه برون چيست كه از خويش به در شو
گر شعله فرو ريزد، بشتاب و مينديش
ور تيغ فرو بارد، اى سينه سپر شو
خاكِ پدران است كه دستِ دگران است
هان اى پسرم، خانه نگهدارِ پدر شو
ديوارِ مصيبت كده ىِ حوصله بشكن
شرم آيدم از اين همه صبرِ تو، ظفر شو
تا خود جگرِ روبهكان را بدرانى
چون شير درين بيشه سراپاى،جگر شو
مسپار وطن را به قضا و قدر اى دوست
خود بر سرِ آن، تن به قضا داده، قدر شو
فرياد به فرياد بيفزاى، كه وقت است
در يك نفسِ تازه اثرهاست، اثر شو
ايرانىِ آزاده! جهان چشم به راه است
ايران ِكهن در خطر افتاده، خبر شو
مشتى خس و خارند، به يك شعله بسوزان
بر ظلمتِ اين شامِ سيه فام، سحر شو

.
لطفا این خبر را به هر نحو ممکن منتشر کنید .مهم نیست که این اثر یه یک نفر چندین بار برسد . مهم این است که به چندین نفر حداقل یک بار برسد.

۱۳۸۸ تیر ۱۰, چهارشنبه

سرمقاله لوموند : حاكمیت وحشت در ایران

سرمقاله لوموند : حاكمیت وحشت در ایران


ترجمه از "روزآنلاين" : در ایران لحظه حاكمیت وحشت فرا رسیده است. نظامی كه مشروعیتش روز به روز بیشتر زیر سئوال می رود به زندان و شكنجه و كشتار متوسل شده است زیرا از قرار در خود قدرت كافی و اعتماد به نفس لازم برای باز كردن فضائی كه مخالفین قانونی نظام بتوانند نظراتشان را ابراز كنند نمی یابد، آن هم مخالفینی كه موجودیت شان را در چهارچوب جمهوری اسلامی تعریف می كنند. محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور با پشتیبانی "رهبر" معنوی نظام، آیت الله خامنه ای سگ های نگهبانش را رها كرده. هدف مشخص است: تمام نمایندگان ائتلاف گسترده مخالفین كه میر حسین موسوی نخست وزیر پیشین آن ها را در انتخابات 12 ژوئن حول نام خود گرد آورده بود. احمدی نژاد از جناح راست مدعی است كه با 63 در صد آراء در نخستین دور انتخابات بر موسوی پیروز شده است. امّا سئوال اینست كه كدام نظامی با داشتن وجهه و محبوبیت نیاز به سازمان دادن چنین سركوبی دارد؟

از وقتی كه میلیون ها ایرانی جرأت پیدا كردند برای اعتراض به تقلب انتخاباتی گسترده در رأی گیری 12 ژوئن به خیابان بریزند تا كنون بیش از 2000 نفر دستگیر شده اند كه در میان آن ها تعدادی از چهره های معروف جناح اصلاح طلب، همكاران آقای موسوی، وزرای سابق، روزنامه نگاران، دانشگاهیان و مدافعان حقوق بشر دیده می شوند. امّا گزارش كمیته های محلات حاكی از بازداشت مردم عادی در سنین مختلف است فقط به این دلیل كه مظنون به شركت در تظاهرات ماه ژوئن بوده اند.

سناریوی این مصیبت تكراری است: لباس شخصی های مسلح بدون در دست داشتن هیچ حكمی به دستگیری های خانگی در ساعات مختلف روز و شب اقدام می كنند. اكنون این نگرانی وجود دارد كه اوضاع به نهایت وخامت برسد. هواداران احمدی نژاد علناً مخالفان را به اعدام تهدید كرده اند. در زندان ها كتك و شكنجه امری عادی است و در بسیاری از موارد افراد ناپدید شده اند. مردم ایران بار دیگر تحت فشار و اعمال خشونت شبه نظامیان نظام یعنی افراد بسیجی قرار گرفته اند.

باید در دل ها ترس انداخت تا بتوان قشر تحصیل كرده و روشن ملّت را كه به طور روز افزون خود را با اظهارات توهم زده احمدی نژاد بیگانه می یابند تحت انقیاد در آورد: توهماتی چون رسیدن به اسلام ناب، وسواس دخالت خارجی ها و هدف تبدیل جمهوری اسلامی به یك حکومت دیكتاتوری اسلامی كه در آن كمترین جائی برای آزادی نخواهد ماند. دولتمردان، اروپا را مقصر می شمارند، كاركنان ایرانی سفارت انگلیس را بازداشت می كنند و با دستگیری یكی از همكاران سازمان ملل در ایران این سازمان را نیز زیر اتهام قرار می دهند.
امید ما به محكومیت ایران در سطح جهان است و چشم انتظار حداقل همبستگی با مردم ایران هستیم.



منبع: لوموند 29 ژوئن

چند روش برای مبارزه با پليس ضد شورش

لطفا براي ديگران ارسال نمائيد



چند روش برای مبارزه با پليس ضد شورش


This is a document that a friend of mine who is an Iranian-American police officer has put together. He is the member of the SWAT team and he's an expert on anti riot tactics. he has been watching and studying the videos and the tactics that basij has been using and he put the document together. It would be great to spread this document and pass it on to the kids in Iran. It might save their lives. -- SB


اين مطلب از سوی دوستی که يک ايرانی-آمريکائی و افسر پليس است نوشته شده است. او عوض تيم سوات (يک گروه ضد شورش آموزش ديده است) است که در امور ضد شورش تخصص دارد. او به ويدئو های فرستاده شده نگاه و آنها را مورد بررسی قرار داده است و تاکتيک های بسيجی ها را بررسی کرده و اين مطلب را کنار هم گذاشته است. شايسته است اين مطلب بين همه مبارزان درون ايران پخش شود ممکن است زندگی آنان را نجات بدهد. س ب


Here are some simple ways of defending yourself when attacked by Basij or Security forces.
اينها يک سری آموزش های ساده برای دفاع از خودتان است هنگامی که نيرو های بسيجی به شما حمله می کنند.


Anti riot attacks
ضد حمله شورش


به محض اينکه از سوی نيرو های امنيتی رژيم دستگير شديد بهترين کاری که می توانيد انجام دهيد تا نجات پيدا کنيد چرخش بی امان در همه جهات ها است. به خاطر داشته باشيد که نيرو ها بايستی شما را نگاه دارند، بدين معنی است که آنها فقط می توانند يک دست خود را به شما بگيرند تا بتوانند درمقابل اين گرد ش های بی امان مقاومت کنند. برای رهائی از دست نيرو های امنيتی پنجه بکس های فلزی بسيار موثر هستند. پنجه بکس های چوبی هم بسيار مقاوم و درست کردنشان بسيار ساده است. در اين فرتور نمونه ای از پنجه بکس چوبی را می بينيد که می تواند ازيک تکه چوب و بکار بردن يک ارره و دريل آنرا براحتی ساخت. بيش از 30 دقيقه برای ساختن آن وقت لازم نيست. پنجه بکس های چوبی بسيار مقاوم و محکم هستند و بسيار سبک وزن و قابل استفاده. فقط دقت کنيد نوک آن در قسمت بالائی تيز است و لبه آن گرد شده است.


Once caught by security forces, the best way to break free is by swinging relentlessly in all directions. Keep in mind that security forces have to hold on to you, which means they only can use one hand to deflect the blows. Brass Knuckle is extremely effective when trying to break loose from the grip of security forces. Wooden brass knuckle is strong and simple to make. The image above is a sample of a basic wooden brass knuckle that can be made with a piece of wood, a cutter and a drill. It should not take more than 30 minutes to make a wooden brass knuckle. Wooden brass knuckle is extremely strong, light weight and versatile. Make sure that the top edges are sharp and round.

Motorcycle attacks
حمله موتور سوار ها


حمله بسيجی ها و نيروهای ديگر با موتورسيکلت بيشتر ايجاد رعب و وحشت است تا چيز ديگری. همين تاکتيک توسط پليس آمريکا از سوی اسب سواران در تظاهرات مبارزات مدنی بکار گرفته شده است.. امتياز استفاده از موتور سيکلت در محيط شهری بسيار روشن است: موتورسيکلت به جاهائی می رود که اتومبيل نمی تواند. با وجود اين موتورسيکلت اشکال و شرائط نا مساعد خود را هم دارد که براحتی می تواند نيروی بکار گيرنده را فلج هم بکند.


Iranian Basij motorcycle units use attack and retrieve tactics which is meant to create fear more than anything else. The same tactic was used by US police forces on horsebacks when confronting the civil right protestors. The advantage of utilizing motorcycles in urban environment is obvious: motorcycles can go places that cars can’t. However, motorcycles have disadvantages which can handicap the force that uses them.


بهترين وموثرترين روش فلج کردن موتورسيکلت ها استفاده از ميخ ها هستند. برای پنچر کردن تاير بسيجی ها استفاده از ميخ است اين ميخ ها چرخ را ازکار میاندازند بنام کلارتون مشهورند . يک چنين ابزاری می تواند در ظرف چند دقيه با پيچيدن دو عدد ميخ بهم درست شود درحاليکه زاويه 65 درجه را درست کند. با ريختن يک مشت کلارتون روزی زمين چرخ موتورسيکلت ها را می توان پنچر کرد. اگر شما موتور سوار باشيد می دانيد که چقدر سخت است وقتی چرخ باد ندارد .


The most effective way of disabling motorcycles is using tire spikes. Though made of carbon cratnor material, the Basij motorcycle tires cannot withstand multiple punctures. The easiest way to spike Basiji’s tires is by using a simple tire spike system called Iron Caltrop. This simple device can be made in a matter of minutes by wrapping two pieces of nail together in a 65 degree angle. By dropping a handful of Iron Caltrop on the ground, you can deflate the tires of Basijis’ motorcycles in a matter of minutes. If you ride, you know how difficult it is to steer a motorcycle with two flat tires.

Tear gas
گاز اشک آور


يک پارچه که در سرکه خيس و مرطوب شده باشد می تواند شما را از گاز اشک آور محافظت کند. بينی و دهان خود را با اين پارچه مرطوب بپوشانيد مقداری آب همراه داشته باشيد و چشمان خود را با آب بشوئيد. در موقعيت های شهری می توان با سوزاندن لاستيک اثر گاز اشک آور را پائين آورد ؟؟ اين نادرست است نه تنها کمکی نمی کند بلکه سوزاندن لاستيک خود بوی بد و دود توليد می کند.


A fabric socked in vinegar can very well protect you against tear gas. Cover your nose and mouth with the fabric and keep plenty of water around to wash your eyes if you come in direct contact with tear gas. Urban Legend: burning tires will reduce the effect of tear gas? Not true, it actually increases the effect and it smells bad too.

Batons
باتون


پليس ضد شورش آموزش ديده است چطور باتون را بکار برد. آنها می دانند چطور يک هدف ثابت را بزنند و برای آنها آسان تر است تا يک هدف متحرک را مورد حمله قرار دهند. ضربه زدن به کسی با باتون فقط مسئله زمان است. بدترين چيزی که شما انجام دهيد فرار از باتون های نيروهای امنيتی است زيرا به آنها اجازه می دهد زمانبندی کنند و ضربه کاری را بزنند. بهترين روش مقابله با باتون نيرو های امنيتی اين است که در اين هنگام ناگهانی به دل ضربه زننده برويد اين زمان بندی اورا بهم می زند. آری درست است چند قدم بدويد و سپس ناگهانی برگشته و به او حمله کنيد.. هنگاميکه شما مستقيم به سمت گارد ها می رويد فاصله او با شما کم می شود و با اينکار شما کاملا زمانبندی و فاصله های اورا بهم می زنيد. يک بوکسور نمی تواند حريف را هدف قرار دهد وقتی بالا و پائين میجهد و فقط دو سه سانتيمتر از صورت او فاصله دارد. برای همين است بوکسور مرتب بالا و پائين می پرد. يک باتون زننده هم نماد بوکسور را دارد او به زمان مناسبی نياز دارد تار ضربه را بزند. با رفتن به دل او بطور مستقيم و کم کردن فاصله شما زمان و موقعيت اورا بهم ميزنيد و حتا ممکن است فرصتی به شما بدهد که اورا نقش زمين کنيد.


Riot police is trained to use batons. They understand that it’s easy to hit a stationary target and much easier to hit a target that is running away. Hitting somebody with baton is a matter of timing. The worst thing you can do is to run away from baton whirling security guards because it allows them to time the strike perfectly. The most effective way to counter a security guard with baton is to throw off his timing by going directly at him. That’s right. Run away and turn and go directly at him. When you go directly at the guard and close the distance, you completely screw up his timing. A boxer cannot hit a person that is standing 2 inches away from his face. That’s why boxer bounce around. A baton whirling guard is just like a boxer, he needs to time his strikes. By going directly at the guard and closing distance you mess-up his timing and might even be able to take him down.

Riot formation
نظم برای آشوب


بسيج و پليس های امنيتی وقتی می توانند خوب عمل کرده باشند که جمعيت را متفرق کنند (همان مثالی که ماهی ها در مقابل نهنگ رفتار می کنند) بدترين سناريون برای پليس ضد شورش اين است که جمعيت بهم متصل و انبوه است و غير قابل تفکيک. در تظاهرات کارگران کره جنوبی درسال 90 که بهترين و منظم ترين نوع آشوب در تاريخ بوده است هزاران نفر از آنها بازو به بازو (بازوهارا حلقه کرده بودند) کنار هم ايستاده بودند ودر هرشرائطی بازوها را رها نکردند مثل زنجير بهم پيوسته بودند. برای پليس بسيار دشوار بود تا آنها را متفرق کند.


Basij and police security guardsmen perform best when crowd disperses and becomes separated. The worst scenario for the riot police is when the crowd is together and inseparable. South Korean labor protestors in the 90s were the best organized units in history of rioting. Thousands of them held on to each other (locked arms) and no matter what, they did not let go. It made it impossible for the riot police to disperse them.

Just a few tips. Please translate and send it back to the youth in Iran. This can save their lives.

قسم حضرت عباس

این حکومت تبه کار مافیایی ولایت فقیه همانقدر که وقیح و بی آزرم است گمان می برد که مردم هم هالو و ساده هستند و بخاطر چند متر پارچه بر سرشان و چند سانت ریش بر چهره شان و یا تسبیح بر دست و انگشتر عقیق بر انگشتشان و اشک تمساح در چشمانشان و داغ مهر بر پیشانیشان قسم حضرت عباسشان باور کردنی می شود در حالیکه دم خروس که هیچ . همه ی هیکل خروس دزدیده شده از زیر عبایشان بیرون است . شورای نگهبان قسم می خورد که انتخابات از سالمترین انتخابات بوده است . از روباه پرسیدند که شاهدت کیست. گفت دم من است. ولی امر دزدان و جنایتکاران می گوید انتخابات درست است و مو لای درزش نمی رود. شورای نگهبان می گوید درست است و مو لای درزش نمی رود. وزیر کشور می گوید درست است و مو لای درزش نمی رود و تدارکاتچی قشنگ اعظم رهبر معظم می گوید هر چه رهبر جونم بگه ! خوب این ها همه دم روباه هستند می خاهید چیز دیگری از این ها بشنوید؟! بروید پی عوض و بدل کردن استاندار ها و فرماندار ها و بخشدار ها و از وزیر کشور که نخست خاستند از دانشمندان آکسفورد دیده باشد چشم پوشی کنید . چون بعدش بهترش را آوردند. امین و صالحی را آوردند که فقر و نجابتش نشان می داد که ذات و خمیره اش بی تقلب در شکم مادرش کاشته شده بود . بهر حال با این دار و دسته ی پرهیز کار و امانت پیشه و مغروق در هاله های نور کی می تواند شک کند که بی تقلب ترین و سالم ترین انتخابات را در آزادترین و مرفه ترین کشور دنیا نداشته ایم؟!

اسلاوی ژیژک فیلسوف معاصر

اسلاوی ژیژک فیلسوف معاصر، از جمله امضا کنندگان "نامه گروهی از فیلسوفان معاصر و استادان دانشگاه های جهان در حمایت از تظاهرات‌کنندگان ایرانی" است.

در این نامه که نام نوام چامسکی هم در بین امضا کنندگان آن دیده می‌شود، آمده است:«… دولتی که ادعای نمایندگی اراده‌ی مردم‌اش را دارد صرفاً به شرطی می‌تواند چنین کند که ابتدایی‌ترین پیش‌شرط‌های شکل‌گیری چنین اراده‌ای را محترم شمارد: ‌آزادی مردم برای گرد هم آمدن بی‌هیچ مانعی و تشکیل دادن نیرویی کلی و جمعی؛ قابلیتی نامحدود برای بحث و دسترسی به اطلاعات، و به بحث گذاشتن، ‌تصمیم گرفتن و به اجرا درآوردن شیوه‌ی عمل» و ادامه داده که :«سال‌های متمادی حمایت خارجی از "ترویج دموکراسی" در بسیاری از کشورهای جهان باعث گسترش بدبینی موجهی نسبت به جنبش‌هایی مدنی‌ شده که ادعای مشروعیت مستقیم دموکراتیک دارند. با این حال، این اصل به خودی‌خود همواره روشن است: صرفاً مردم می‌توانند ارزش چنین ادعاهایی را تعیین کنند. ما امضاءکنندگان این نامه از دولت ایران می‌خواهیم کاری نکند که چنین تصمیمی را مانع می‌شود».

جریان اصلی رسانه‌ای در غرب (و حتی احتمالاً دولت‌های غربی) از درک وقایع اخیر ایران عاجزند و اکثر تحلیل‌هایشان از دید ما ناشیانه به نظر می‌رسد. البته گاهی همین تحلیل‌ها عیناً توسط برخی در ایران نیز تکرار می‌شود. تحلیل پروفسور ژیژک با این جریان اصلی تفاوت ماهوی دارد و بی‌جهت نیست که مطبوعات اصلی آن را منتشر نکرده و این نوشته در اینترنت منتشر شده است. متن اصلی را که ترجمه آن در ادامه می‌آید، می‌توانید در اینجا (به زبان انگلیسی) پیدا کنید.



آیا گربه به دره سقوط خواهد کرد؟

نوشته اسلاوی ژیژک


هنگامی که حکومتی خودکامه به بحران آخرین خود نزدیک می‌شود، مراحل اضمحلالش قاعدتاًً در دو مرحله اتفاق می‌افتد. پیش از فروپاشی نهایی، گسستگی اسرار آمیز به وقوع می‌پیوندد: به یکباره مردم در می‌یابند که بازی تمام شده است، آنها به سادگی دیگر نمی‌ترسند. قضیه فقط این نیست که رژیم مشروعیتش را از دست می‌دهد، بلکه اعمال قدرتش به خودی خود به عنوان واکنشی از سر ناتوانی و ترس تعبیر می‌شود. همه ما با این صحنه کلاسیک کارتونی آشنایی داریم: گربه به پرتگاهی می‌رسد، اما به راه رفتنش ادامه می‌دهد، و این حقیقت را که دیگر زمینی زیر پایش نیست نادیده می‌گیرد؛ فقط هنگامی افتادنش آغاز می‌شود که به پایین نگاه می‌کند و ژرفای دره را می‌بیند. رژیمی که اقتدارش را از دست می‌دهد، شبیه همان گربه بالای پرتگاه است: برای افتادن فقط کافیست که یادش بیاندازید به پایین نگاهی بیاندازد...

در کتاب شاه شاهان، که شرح کلاسیکی از انقلاب خمینی است، ریژارد کاپوشینسکی لحظه دقیق این گسست را نشان می‌دهد: بر سر چهارراهی در تهران، هنگامی که پلیس بر سر تظاهرکننده‌ای داد کشید که حرکت کند و او از جایش تکان نخورد، پلیس شرمنده صرفاً از خیر او گذشت؛ یکی دوساعت بعد، همه تهران این داستان را می‌دانستند و اگرچه درگیری‌های خیابانی هفته‌های متمادی ادامه داشت، همه به نوعی می‌دانستند که بازی دیگر تمام شده است. آیا اکنون هم اتفاق مشابهی در حال وقوع است؟

روایت‌های مختلفی از اتفاقات تهران وجود دارد. برخی در این اعتراضات اوج "حرکت اصلاح‌گرایانه" هوادارغرب را می بینند که در همان جهت انقلابهای "نارنجی" در اوکراین، گرجستان و غیره بود - واکنشی سکولار به انقلاب خمینی. ایشان این اعتراضات را به عنوان نخستین گامها در جهت ایرانی جدید، سکولار و لیبرال دمکرات می بینند که از بنیادگرایی اسلامی آزاد شده است. این تعبیراز سوی شکاکانی خنثی می‌شود که باور دارند احمدی‌نژاد واقعا برنده شده است: او صدای اکثریت است ، در حالی که هواداران موسوی از میان طبقه متوسط و فرزندان نازپرورده آنان می‌آیند. به طور خلاصه می‌گویند: بیایید توهم‌ها را به کناری بگذاریم و با این حقیقت روبرو شویم که، با احمدی‌نژاد، ایران رییس جمهوری دارد که لایق آن است. در مرحله بعد، کسانی هستند که موسوی را به‌خاطر تعلقش به نظام روحانی حاکم رد می‌کنند که تنها قیافه ظاهری‌اش از احمدی‌نژاد بهتر است: موسوی هم قصد دارد برنامه انرژی هسته‌ای را ادامه بدهد، مخالف به رسمیت شناختن اسرائیل است، به علاوه به عنوان نخست وزیر درسالهای جنگ با عراق از حمایت کامل خمینی برخوردار بوده است.

دست آخر، غم‌انگیز ترین این مواضع متعلق به "چپ گرایان" طرفدار احمدی‌نژاد است: مهمترین مسئله برای ایشان استقلال ایران است. احمدی نژاد برای این پیروز شد که برای استقلال کشور ایستادگی کرد، فساد نخبگان سیاسی را نشان داد و سرمایه نفت را درجهت ارتقای درآمد اکثریت فقیر به کار برد - احمدی نژاد واقعی این است ، یا اقلا به ما این‌گونه می گویند، که زیر تصویرمتحجر و منکرهولوکاست که رسانه‌های غربی از او ساخته‌اند، ‌پنهان است. بر اساس این دیدگاه، آنچه اکنون در ایران در حال وقوع است تکرار واقعه برکناری مصدق در۱۹۵۳ است - کودتایی با خرج غربیان برعلیه رییس‌جمهورمشروع و قانونی. مشکل این دیدگاه فقط انکار مستندات نیست: مشارکت بالای راًی‌دهندگان ازمیزان معمول ۵۵ درصد به ۸۵ درصد را فقط می‌توان به عنوان رأی اعتراضی تعبیر کرد. به علاوه،‌ این دیدگاه عدم درک خود را از نمایش اصیل اراده مردم به نمایش می‌گذارد، و قیم مآبانه می‌پندارد که برای ایرانیان عقب‌مانده، همان احمدی‌نژاد مناسب است - اینها هنوز آنقدر به بلوغ نرسیده‌اند که چپ سکولار بر ایشان حکومت کند.
این روایتها، با وجود تعارضات شدیدی که با هم دارند، همگی بر اساس محور تقابل بین تندروهای اسلامی با اصلاح‌گرایان لیبرال غرب‌گرا بنا شده‌اند. به همین دلیل است که نمی توانند جایگاه موسوی را تعیین کنند: آیا بالاخره موسوی اصلاح طلبی با پشتوانه غرب است که به دنبال آزادی فردی بیشتر و بازار آزاد است، یا عضوی از نظام روحانی حاکم که نهایتاً پیروزی‌اش هیچ تأثیر جدی در تغییرطبیعت رژیم ندارد؟ چنین نوسانات فاحشی در این تحلیل‌ها نشانگر آن است که همگی از درک طبیعت حقیقی این اعتراضات عاجزند.

رنگ سبزی که هواداران موسوی اختیار کرده‌اند، فریاد‌های الله اکبری که از پشت‌بامهای تهران در تاریکی شب طنین انداز می‌شود، به وضوح نشان می‌دهد که ایشان این عمل خود را تکرار انقلاب ۱۹۷۹ خمینی می‌دانند، ‌بازگشت به ریشه‌های آن و شرایط پیش از انحراف انقلاب . این بازگشت تنها شامل برنامه‌ها نمی‌شود؛ حتی بیش از آن شیوه فعالیت جمع را مد نظر دارد، اتحاد راسخ مردم، اتفاق نظر و یکپارچگی فراگیرشان، خود سازماندهی ابتکاری‌شان، شیوه‌های فی‌البداهه‌ برگزاری اعتراضاتشان، ترکیب منحصر به فردخود انگیختگی و نظم اشان، یا آن راهپیمایی تهدید آمیز هزاران- هزارشان در کمال سکوت.

ما اینجا با خیزش مردم اصیلی از طرفداران مغبون‌شده انقلاب خمینی سروکار داریم. چندین پیامد مهم از این دیدگاه نتیجه می‌شود. نخست، ‌احمدی نژاد قهرمان اسلام‌گرایان فقیر نیست، بلکه یک پوپولیست واقعا فاسد اسلام و فاشیست است، یک یرلوسکونی ایرانی که ترکیب رفتارهای دلقک‌ مآبانه و اقتدارگرایی سیاسی ظالمانه‌اش حتی اکثریت آیت‌الله‌ها را هم معذب می‌کند. نان پخش کردن های عوام‌فریبانه‌اش به فقرا نباید ما را بفریبد: پشت سراو نه فقط سازمانهای سرکوب‌گر پلیس ودستگاههای بسیار غربی شده روابط عمومی ، بلکه یک طبقه تازه به‌ دوران رسیده ثروتمند قوی ایستاده که در نتیجه فساد رژیم بوجود آمده است سپاه پاسداران ایران نیروی شبه نظامی طبقه کارگر نیست، بلکه نهادی فوق‌العاده فاسد و قدرتمندترین مرکز ثروت در کشور است.

ثانیاً، باید بتوان تفاوتی مشخص میان دو کاندیدای اصلی مقابل احمدی‌نژاد، یعنی مهدی کروبی و موسوی، قائل شد: کروبی عملاً یک اصلاح طلب است، او اساساً نسخه ایرانی از هویتی سیاسی را ارئه می‌دهد که به همه گروه ها قول مساعدت می‌دهد. موسوی کاملا با او متفاوت است:‌ نام او مترادف بازدمیدن در رویایی عمومی است که انقلاب خمینی را به پیروزی رساند. حتی اگر این رویا یک "آرمانشهر" بود، باید در آن آرمانشهر اصیل انقلاب را جستجو کرد. این بدان معنی است که انقلاب ۱۹۷۹ خمینی را نمی‌توان به جریان تندروی اسلامگرایی که قدرت را در دست دارد تقلیل داد - این انقلاب بسی فراتر از آن بود. اکنون زمان به یاد آوردن شور وشوق باورنکردنی سال اول پس از انقلاب است، به همراه انفجار نفس گیر خلاقیت سیاسی و اجتماعی، تجربه‌های تشکیلاتی و بحثهای میان دانشجویان و مردم عادی. این حقیقت که چنین انفجاری باید خاموش می‌شد، گواه آن است که انقلاب خمینی واقعه سیاسی اصیلی بود، یک "گشایش" موقتی که نیروهای بی سابقه تغییر اجتماعی را آزاد می‌ساخت، لحظه‌ای که در آن "هر چیز ممکن به نظر می‌رسید". آنچه به دنبال آن واقع شد، بسته شدن تدریجی بود که از طریق بدست گرفتن کنترل سیاسی توسط نظام اسلامی حاصل شد. به زبان فرویدی،‌ باید گفت حرکت اعتراضی این روزها "بازگشت سرکوب‌شد‌گان" انقلاب خمینی است. و دست آخر، این بدان معناست که در اسلام پتانسیلی حقیقی وجود دارد - برای یافتن یک "اسلام خوب" لازم نیست به قرن دهم بازگردیم، آن را همین‌جا در مقابل چشمانمان می‌توانیم ببینم.
آینده نامشخص است - بسیار ممکن است آنان‌که بر اریکه قدرتند جلوی انفجار توده‌ها را بگیرند، و گربه ما هم به قعر دره سقوط نکند،‌ بلکه دوباره خود را بر زمین استوار بیابد. در هر صورت، رژیم ایران دیگرنه همان رژیم قبلی، بلکه قدرت خودکامه فاسدی میان بقیه خواهد بود. نتیجه هر چه شود، بسیار مهم است که به خاطر بسپاریم که هم اکنون شاهد واقعه‌ عظیم رهایی‌بخشی هستیم که در قالب جدال میان لیبرالهای غرب‌گرا و بنیاد‌گرایان ضد غرب نمی‌گنجد. اگر واقع‌بینی منفی نگرمان سبب شود ظرفیت درک بعد رهایی بخشی آن را از دست بدهیم، باید گفت که ما در غرب عملا در حال ورود به دوره پسا- دموکراتیکی هستیم که در آن به انتظار احمدی‌نژاد خودمان نشسته‌ایم. ایتالیایی‌ها اکنون نام او را میدانند: برلوسکونی. سایرین هم در صف انتظارند. (برگرفته از وبلاگ "پله برقی")

عوامل ج. اسلامی سفارت ایران در سوئد را اشغال کردند!

برای خنثی کردن جنبش اعتراضی ایرانیان خارج از کشور عوامل ج. اسلامی سفارت ایران در سوئد را اشغال کردند!


بعد از ظهر امروز، عاملین حسین شریعتمداری که بقایای شبکه سعید امامی را در سوئد سازماندهی کرده، با هدف خنثی کردن حرکت خودجوش و سراسری ایرانیان خارج از کشور که جنبشی بزرگ را علیه کودتای انتخاباتی و همدردی با مردم داخل کشور بوجود آورده اند، سفارت جمهوری اسلامی در استکهلم را باصطلاح تصرف کردند. این طرح با همکاری کارکنان سفارت صورت گرفت و اشغال کنندگان خود را حزب کمونیست کارگری معرفی کردند. یعنی همان تشکیلاتی که سالها گفته شد که پایه ریزی آن را حسین شریعتمداری و حسن شایانفر تحت سرپرستی سعید امامی برعهده داشته اند و تمام فعالیت های خارج کشور آنها همسو با هدف های مرحله ای و نوبتی باند شریعتمداری- حسن شایانفر در ایران است. از پیش از کنفرانس برلین، تا بعد از آن کنفرانس و تا امروز که هدف اصلی فشار به دولت های اروپائی برای جلوگیری از اعتراضات ایرانیان مقیم اروپاست. در 12 روزی که از کودتای 22 خرداد می گذرد، هیچگاه ایرانیان معترض در اروپا، تظاهراتی را در که برابر سفارت خانه های جمهوری اسلامی سازمان داده بودند به خشونت نکشیدند زیرا هدف اصلی جلب حمایت مردم این کشورها و دیگر خارجیان نسبت به رویدادهای کودتائی و خونین ایران است به پیک نت خبر رسیده است که سازماندهندگان اعتراض به کودتا در کشورهای اروپائی که عمدتا نسل جوان و دانشجویان ایرانی هستند، در تدارک تهیه بیانیه ای در افشای حرکتی هستند که با کمک سفارت جمهوری اسلامی در سوئد و در همسوئی با ستاد کودتاگران در تهران، در سوئد به اجرا گذاشته شد

عدم خشونت فقط یک پای دویدن است

عدم خشونت کافی نیست؛ ...بسیار خوب! اما فقط یک پای دویدن است


من وارد بحث شورای نگهبان نمی شوم. به نظر من این آخرین فرصتی بود که آقای خامنه ای برای ترمیم بحران اعتماد می توانست از ان استفاده کند اما از دست داد. حالا بهتر است گامهای بعدی را بررسی کنیم. بازی در میانه راه است. فعلا شورای نگهبان می تواند به رختکن برود.

در یک نگاه، نظام ولایی-سلطانی برای مهار بحران دو کار کرده است: اول اسلحه مردم را از دست شان جمع کرده است و دوم اسلحه را به دست ماموران خود داده است. روش پاسخ ما قاعدتا در خلاف این حرکت شکل می گیرد. به طور خلاصه: عدم خشونت پاسخ اسلحه دوم است. اما برای جبران خلع سلاح عمومی چه باید کرد؟

یکبار دیگر صحنه را نگاه کنیم. نهادهایی که رهبر می توانست بسیج کند از همان روز رای گیری شبکه تماس مردم را از کار انداختند. نه تلفن ماند و نه پیامک - این رسانه محبوب و فراگیر ایرانی. اما ماجرا به این تمام نشد. شبکه تماس با جهان خارج هم مختل شد. اینترنت و ماهواره. روزنامه ها هم که رفتند زیر تیغ سانسور مستقیم و بسیاری از اصحاب خبر و نظر هم بازداشت شدند. خب اینها را همه می دانیم. ولی اگر بخواهیم از واقعیت برای برنامه ریزی استراتژیک استفاده کنیم باید همین حرکات را یکبار دیگر با دقت مرور و معنایابی کنیم.

من این بازی را در دو حرکت بزرگ خلاصه شده می بینم. معنای حرکت اول این است: نظام ولایی به خشونت عریان اعتماد و اتکا دارد و آن را نقطه قوت خود می بیند. همین را هم به رخ من و شما می کشد با بیرحمی باورنکردنی. پس این نظام در مقابل مردم لخت شده است و پیداست که از همه ساز و کارهای رابطه با مردم اش خالی شده و برایش خشونت عریان باقی مانده است و تلاشی که برای «اثر»گذاری می کند. هر کسی باید نشانی از سیلی و لگد و زخم زبان و باتون و ضرب شست اوباش و اشرار داشته باشد تا فراموش نکند دست بالا با کیست. بعضی را هم باید به قتل آورد تا درس عبرت باشد. از این صریح تر نمی شود به پرستش قدرت اشاره کرد. زور حاکم است. می خواهی بخواه نمی خواهی خشونت مامور زورگو و زورپرست و اوباش زیردست اش را آماده باش.

اما حرکت دوم ضعف بزرگ نظام ولایی را نشان می دهد. این نظام از رابطه داشتن مردم با هم می ترسد. از اینکه مردم از هم خبر بگیرند هراس دارد. «خبر» برایش منفورترین کلمه است. او می خواهد چیزی به نام خبر بسازد و به خلایق بدهد. هر تلاشی برای فهمیدن واقعیت خطرناک است. در ردیف جاسوسی است. به خطراندازنده امنیت است. زیرا این نظام خود را مالک واقعیتها می داند و ارائه آن و تفسیر آن را منحصر به خود می خواهد و امنیت خود را نیز در همین تعریف کرده است. این نظام اسلحه بزرگ اش صدا و سیما ست و شبکه ای از مداحان زورپرست که دم از برخورد قاطع و بیرحمانه می زنند و پشت آن خشونت عریان ایستاده اند. این نظام مثل هر نظام انحصارگرای دیگری از تعدد منابع خبری و از هر نوع رسانه که در کنترل اش نباشد متنفر است. زیرا هر نوع خبر «دیگر»ی به معنای اختلال در نظام خبرسازی او ست. او خود را مالک انحصاری خبر می داند. مردم چیزهایی را باید بدانند که او تعیین می کند. هر چیزی که او تایید نکرده باشد توطئه و وسوسه و تحریک به شمار می آید. او برای همه چیز شورای نگهبان دارد و نظارت اش استصوابی است. این نظام به صورت سیستماتیک با هر سیستم خبردهی و خبرگیری و شناخت واقعیت که از مسیر خود او نگذشته باشد و مهر استصواب نداشته باشد دشمنی می ورزد. برای همین است که از نظر آقای خامنه ای مطبوعاتی که مدح او نمی کنند و منبع خبری دیگر دارند و تصویر دیگری از جامعه و فرهنگ می دهند «پایگاه دشمن» شناسایی می شوند و محکوم به قهر و طرد اند یا دست اموز شدن و مرگ.

خلاصه کنم. اگر در برابر خشونت عریان و صور مختلف آن عدم خشونت روش موثری باشد که هست و من مدافع آن ام، در برابر خلع خبری مردم و در تاریکی گذاشتن آنها و فضاسازی برای باوراندن جعلیات به آنها، با تمام قلب و ایمان و تجربه ام تنها یک راه می شناسم: تقویت همه راههای مردمی خبررسانی. این مسیر را باید پس از آنکه باور کردیم پای دوم دویدن ما مردم است بازاندیشی کرد و لایروبی کرد و قنات های آن را احیا کرد و کبوتران نامه برش را جمع آورد و آن را به مردمی ترین صورت و با استفاده از تمام ظرفیت ها بازسازی و راه اندازی کرد و با گسترده ترین پوشش به کار گرفت. هر قدر بر شناخت روشهای عدم خشونت اصرار و تاکید داریم که بجا هم هست و همه باید آن را بیاموزند و دنبال کنند تا آموخته همگانی شود و فرهنگ شود به همان نسبت باید راههای انتقال خبر و نظر را بازشناخت و از گل و لای ضدخبر و شایعه و خبرسازی های دوست و دشمن پالود و همه امکانات را برای آن بسیج کرد و نسبت به کم و کیف آن حساس بود. اگر این جنبش تا اینجا همین دو نکته را به ما آموخته باشد ما نه تنها برنده واقعی صندوقهای رای هستیم که برنده امروز و آینده روشن خود به عنوان مردمانی هستیم که می خواهند حقارت زیستن زیر سایه ترس را پایان دهند و چنان زندکی کنند که می خواهند بی آنکه حد دین و ایمان و انتخاب آنها را مامور سر چهارراه و عوامل فقیه و شاه تعیین کنند.

من در بخش اول دوستان بسیاری را می بینم که گرم کار و آموزش و گسترش ایده اند در بخش دوم اما کمتر کسی را می بینم. این را باید جبران کرد. بدون شبکه ای برای تماس و انعکاس، عدم خشونت به تنهایی به جایی نمی رسد. زیستن آزادوار بی سایه ترس و زور حق مردم است. دانستن و از هم با خبر بودن و باز بودن چراغهای رابطه نیز حق مردم است.

مردم قران به سر، ماموران سردرگم

مردم قران به سر، ماموران سردرگم


جلال کیهان منش‏


دوشنبه هشتم تیر ماه، همزمان با تایید "صحت" انتخابات 22 خرداد توسط شورای نگهبان، مردم بار دیگر و در نقاط مختلف کشور به خیابان ها ریختند و برغم حضور سنگین نیروهای امنیتی ـ نظامی و لباس شخصی، با تشکیل "تجمع سبز" به جای "زنجیره سبز"، و با گرفتن قرآن بر سر، اعتراض خود را به کودتای انتخاباتی اعلام کردند.

در این تجمعات که ستادهای موسوی و کروبی در برگزاری آن نقشی نداشتند، معترضان به کودتای انتخاباتی، با هوشمندی نیروهای امنیتی را دور زدند و ابتکار عمل را از این نیروها گرفتند؛ به همین دلیل بود که مامورین رنگارنگ حاضر در خیابان های تهران، که نقش فرماندهی لباس شخصی ها در میان آنان برجسته تر بود، به قطع برق منطقه وسیعی از تهران اقدام کردند.

پیش از این حامیان میر حسین موسوی، اعلام کرده بودند در این روز زنجیره ای انسانی در حمایت از میر حسین موسوی و اعتراض به نحوه برگزاری انتخابات، از میدان تجریش تا میدان راه آهن تشکیل می دهند. این راهپیمایی قرار بوداز ساعت 6 بعد از ظهر آغاز شود اما مامورین از ساعت 4 بعد از ظهر این مسیر را اشغال کردند تازنجیره سبز اعتراض تشکیل نشود. به این منظورنیروهای پلیس با حضور در طول خیابان ولی عصر، زنجیره ای نظامی ـ امنیتی به راه انداختند تا مانع حضور مردم و معترضان در این مسیر شوند. تجمع ماموران به ویژه در چهار راه پارک وی، میدان ولی عصر، چهار راه ولی عصر و سه راه جمهوری بسیار چشمگیر و پر رنگ بود. آنها البته در میدان ها و چهار راه های دیگر نیز حضور داشتند اما در میدان ها و چهار راه های مهمی که در طول این مدت محل اجتماع بیشتر مردم بود، حضور بآنها پررنگ تربود.

همزمان و همچون روزهای گذشته نیروهای دولتی تمام تلفن های همراه را از حدود ظهر قطع کردندکه این قطعی تا شب همچنان ادامه داشت. علاوه بر این همه تلفن های ثابت منازل و واحدهای اداری و تجاری حوالی میدان انقلاب و میدان ولی عصر نیز قطع شدند. این اولین بار بود که همزمان با برگزاری یک تجمع، تلفن های ثابت نیز قطع می شد.
از سوی دیگر در کنار ماموران در بیشتر نقاط تهران، تعداد زیادی اتومبیل نیروی انتظامی مستقر شده بود که بسیاری از آنها به جای شیشه، محافظ آهنی شبکه ای داشتند. در روزهای گذشته از این اتومبیل ها برای بازداشت و انتقال زندانیان استفاده شده بود.



آغاز حضور مردمی

از ساعت چهار عصر، مردم از نقاط مختلف پایتخت برای پیوستن به این زنجیره، به سمت میدان ولی عصر و چهار راه ولی عصر حرکت کردند. از ميدان تجريش تا پارک ملت، پيچ شميران، ميدان ونک و... ماموران ضد شورش که در همه جا حضور داشتند کوشیدند مردم را پراکنده کنند. آنان حتی بر سر افراد مسنی هم که در حال رفت و امد بودند، داد می زدند و می گفتند: زود تر از اینجا بروید. دردسر برای خودتان درست نکنید.

آنها همچنین در مقابل اعتراض مردم می گفتند: ما مجبور نیستیم به سوالات کسی جواب بدهیم. فقط اینجا نباشید و بروید. در میدان ولی عصر خانم سالخورده ای، به یکی از ماموران گفت: تو کی هستی که می گویی اینجا نباشیم. مامور در پاسخ باتومش را بلند کرد اما در برابر هجوم مردمی که پیرامون او بودند عقب نشینی کرد. در واقع میزان جمعیت به گونه ای بود که حتی مامورین هم سراسیمه شده بودند و نمی دانستندمواظب کدام طرف باشند.

صدای دادو فریاد از هر طرف به گوش می رسید. خیابان ها از حدود 5 عصر به بعد بسته شده بود و دیگر هیچ اتومبیلی امکان عبور و مرور نداشت. کسانی که از شمال شهر با پای پیاده خود را به سمت نقاط مرکزی و جنوبی شهر رسانده بودند، می گفتند عملا امکان حرکت از "آدم و ماشین" گرفته شده و خود مامورین هم در شلوغی گیرافتاده اند. به این ترتیب بود که در ساعت پنج و نیم میدان انقلاب یکباره خود را در میان انبوه جمعیتی چند هزار نفری دید که از سمت خیابان ولی عصر می آمدند.

به همین دلیل این خیابان هم پس از مدتی مسدود شد. معترضینی که خود رابه میدان انقلاب رسانده بودند، به آرامی شعار می دادند. همان طور که گروه دیگری از مردم که خود رابه میدان آزادی رسانده بودند، در عین حفظ آرامش، اعتراض خود را نشان می دادند؛همان طور که در میدان تجریش، در میدان ونک... به این ترتیب مردم وقتی با حضور گسترده نیروهای نظامی و امنیتی روبه روشدند، راهپیمایی سبز خود را به تجمعات سبز تبدیل کردند؛وضعیتی که ماموران آن را پیش بینی نکرده بودند. به همین دلیل نمی دانستند

چگونه و کی در کجا باید مستقر شوند. این از نقل و انتقال سریع آنها معلوم بود. یک لندکروز چند مامور رامی آورد و سریع می رفت؛لند کروز دیگری به سرعت چند مامور را به جای دیگری منتقل می کرد. ماموران در چند مورد هم با همدیگر درگیری لفظی پیدا کردند. آنها برسر هم داد می کشیدند چرا که معلوم نبود باید در کجا مستقر شوند: در آزادی، انقلاب، ولی عصر، ونک، تجریش و یا... بی سیم ها مدام کار می کرد؛ اما این لباس شخصی ها بودند که دستور می دادند.

درهم ریختگی نیروهای امنیتی ـ نظامی از سرگیجه هلیکوپتر معروف هم پیدا بود. نمی دانست در تجریش باشد، یا ولی عصر، یا هم آزادی، یا انقلاب، ... شاید به همین دلیل بود که نیروی انتظامی به همان یک هیلکوپتر اکتفا کرد. فقط گاهی ماموران در بی سیم می گفتند: "پنکه سقفی کجاست؟". و پنکه سقفی همان هلیکوپتر بود.

در این تجمع که مردم به جای خیابان ولی عصر در چند نقطه اجتماع گرفته بودند، ابتکار عمل از نیروهای انتظامی گرفته شد. به اعتقاد برخی از مردم، قطع برق هم ناشی از همین به هم ریختگی نیروها بود. نیروهایی که نمی دانستند در برابر سیل مردمی که از نقاط مختلف می آمدند و برخی نیز قرآن بر سر گرفته بودند، چه کنند.

تحويل جسد فقط به شرط مصاحبه نمايشي در صدا و سيما

تحويل جسد فقط به شرط مصاحبه نمايشي در صدا و سيما


مبارزه می تواند هزینه زیادی در برداشته باشد.

*1- این روزها به خصوص در نزدیکی مناطق درگیری و تجمع مردم، گشت و تجسس فراواناست. عادت کنید قبل از بیرون رفتن از خانه جیب ها و کیف خود را چک کنید. از بههمراه بردن دفترچه تلفن خود داری کنید. موبایل و دوربین خود را از هر گونه عکس،جُک و اطلاعات مشکل برانگیز خالی کنید

*2- این مبارزه، مبارزه ای شرافتمندانه و مسالمت جویانه است. محل تظاهرات را باعرصه قهرمان نمایی و حرکات عصبی عوضی نگیریم. دویدن و هیاهوی بی دلیل فقط جمعیتتحریک شده را به دنبال شما می کشاند و میدان را متشنج می کند. مهم آن است که بههر قیمت در صحنه باقی بمانیم بنابر این به حرکاتی که می کنیم و اثر آن بر مردماطراف خود توجه داشته باشیم. این مبارزه، یک امر گروهی است. بدون مردم ما هیچکاره ایم. به آنها احترام بگذاریم و در هر کار و حرکتی که می کنیم به اثر آن برمردم اطراف خود توجه کنیم.

*3- در اطراف محل های درگیری افراد به ظاهر عادی (ولی در واقع اطلاعاتی! ) کمنیستند. سر صحبت با غریبه ها را با احتیاط باز کنیم. چند روز پیش در نزدیکی محلدرگیری، خود من را یک تاکسی سوار کرد که راننده اش اطلاعاتی از آب در آمد. مناگر کمی هوشیاری به خرج میدادم می بایست متوجه می شدم که طرف راننده نیست، چوندر میدان مبدا، هر کسی را با هر مقصدی سوار می کرد. من به طرز معجزه آسایی ازمهلکه در رفتم

*4- ای میل و اینترنت عرصه دیگری برای مبارزه است. به کامپیوتر خود و مطالبی کهدر آن ذخیره کرده ایم توجه داشته باشیم. سعی کنیم ای میل های غیر ضروری را نگاهنداریم. یادمان نرود وقتی ای میلی را پاک می کنیم ، آن را از ترش فولدر هم پاککنیم. در هر فرصت ای میل خود را چک کنید تا بتوانید زود به زود آن را خالیکنید. این ای میل ها نه تنها خود ما بلکه فرستنده را دچار زحمت می کنند. بهدوستان خود (که اینترنت باز حرفه ای نیستند) چگونگی استفاده از فیلتر شکن رایاد بدهیم. فیلتر شکن های جدید را با یکدیگر به مشارکت بگذاریم. با دوستان واطرافیان خود دسترسی به اطلاعات را چک کنیم. آیا تلویزیون بی بی سی را درفرکانس های جدید دریافت می کنند؟ آیا سایت های موسوی و خاتمی را در دسترسدارند؟ آیا مشکلی در استفاده از اینترنت وکسب اطلاعات ندارند؟

*5- از دامن زدن به شایعات پرهیز کنیم. به خصوص در باره خبرهای بد و کشتار حساسباشیم. برای دانستن این که این رژیم سفاک و آدمکش است ما نیاز به شنیدن اخبارموهوم نداریم. اگر از موثق بودن خبری مطمئن نیستیم، بیخودی با پخش آن به هراسمردم دامن نزنیم. متانت شیوه ماست و پرهیز از عصبی شدن وظیفه ما.

*6- مبارزه ما امر ساده ای نیست. ازکسانی که در صف اول هستند (مانند موسوی ،خاتمی و کروبی) انتظار معجزه نداشته باشیم. به مقاومتی که می کنند احترامبگذاریم و با پخش بیانیه های آنها به مددشان بشتابیم. از آنها نخواهیم کارمقابله با راست گرایان افراطی را به تنهایی بر عهده بگیرند. آنها سوپر مننیستند و نمی توانند یک تنه به مقابله با رژیم برخیزند. محدودیت های آنها را درموضع گیری درک کنیم. شایعات بیخود و موهوم (مثل هک شدن سایت های آنها) را درمیان مردم پخش نکنیم. اخبار مربوط به آنها را فقط با اطمینان از درستی شان، بهدیگران برسانیم.

*7- بانگ الله اکبر، مرگ بر دیکتاتور و یا حسین، میرحسین را جدی بگیریم. رفتنبر پشت بام و فریاد شبانه راس ساعت 10 را وظیفه خود بدانیم. این شعارها نه تنهاخود ما را دلگرم می کنند، رژیم را سراسیمه می کنند. اهمیت آنها از رفتن بهتظاهرات کمتر نیست. بعضی از دوستان از الله اکبر خوششان نمی آید، می توانندشعار دیگری بدهند. مهم آنست که ساعت 10 هر شب، صدای فریاد مردم به آسمان بلندشود. در الله اکبر گفتن جانب احتیاط را رعایت کنیم. اگر از پشت پنجره فریاد میزنیم، مطمئن باشیم دیده نمی شویم. دیشب خود من گشت بسیج را دیدم که در خیابانها گشت می زدند، پنجره ها را چک می کردند و سعی می کردند بفهمند چه کسی از چهپنجره ای فریاد می زند. فریاد اعتراض ما، حق ماست. با رعایت احتیاط از خودمراقبت کنیم و به مردم دلگرمی بدهیم. ما هزارانیم.

*8- از تلفن های غیر ضروری خود داری کنیم. دوستانی که به دوست دیگری زنگ میزنند و می پرسند :" چه خبر؟" انتظار چه پاسخی دارند؟ باید فکر کرد اگر تعدادتلفن ها به فرد مشخصی زیاد باشد و همین سوال تکرار شود آیا برای اطلاعات مشخصنمی کند که آن فرد، فرد خاصی است؟ آیا این تلفن ها بار را روی آن فرد زیاد نمیکند؟ سعی کنیم اطلاعات را از منابع کم خطر (مانند اینترنت) کسب کنیم تا ازافراد آن هم تلفنی. برخی از دوستان به کلی فراموش می کنند که ما در ایرانهستیم؛ به ما زنگ می زنند و تحلیل های سیاسی خود را (که بعضا با فحش به خامنهای و امثالهم همراه است) در تلفن به ما می گویند. امکان شنود تلفن ها را فراموشنکنیم و به تبعات حرفی که می زنیم توجه داشته باشیم.

*9- نقش دوستان خارج کشوری از ما کمتر نیست. شرکت در تظاهرات و پخش اطلاعاتموثقی که از ایران دریافت می کنند وظیفه میهنی تک تک ماست. نقش خود را دست کمنگیرند و به ما در این مبارزه کمک کنند. رژیم باید بداند که همه دنیا در حالنگاه کردن به آنهاست. انعکاس وسیع اخبار ایران در خارج از کشور مایه دلگرمیماست و رژیم را هراسان می کند. ما به حمایت افراد، سازمان ها و گروه های مستقلنیازمندیم. هر کدام از آنها رسانه ای است برای رساندن صدای فریاد ما به جهان.

*10- نقش مبارزه منفی و مدنی را دست کم نگیریم. به هر صورت که میتوانیم به اینمبارزه کمک کنیم. در عزای عمومی سیاه بپوشیم و مردم را تشویق به سیاه پوشیدنکنیم. مبارزه می تواند هزینه زیادی در برداشته باشد. از همه انتظار نداشتهباشیم که حاضر به فداکاری 100درصد باشند. هر کس به هر میزانی که می تواندمبارزه کند. هر حدی از مشارکت، مبارک است. از مردم انتظار قهرمانی و مشارکتکامل در هر عرصه خطرناکی نداشته باشیم.

*11- از دلگرمی دادن به مردم دست برنداریم. به فامیل، دوستان و آشنایان توضیحبدهیم که فشارهای رژیم نشانه سراسیمگی اش است. ما هر کدام یک رسانه ایم. ما هرکدام یک بشارت دهنده آزادی هستیم. از تبادل اطلاعات و اخبار و تحلیل و تکرارآنها خسته نشویم. هر عرصه ای را میدانی برای تبلیغ بدانیم. در اتوبوس، در صفنانوایی، در مغازه به مردم قوت قلب بدهیم. به آنها نمونه های تاریخی رایادآوری کنیم و نشان بدهیم همه تلاشهای رژیم بی سرانجام است. نشانه های انشقاقدر صفوف جناح راست (موضع گیری های اخیر محسن رضایی، نق نق و شکایت و سخنرانیاخیر لاریجانی، عدم حمایت آیات عظام از احمدی نژاد و خامنه ای) را به مردم نشانبدهیم و آنها را نسبت به آینده امیدوار کنیم.

*12- با توجه به اخراج خبرنگاران خارجی، ما باید وظیفه اطلاع رسانی را بر عهدهبگیریم. این روزها بسیج و نیروهای لباس شخصی و پلیس به شدت به موبایل هایدوربین دار و دوربین حساس اند. حساسیت آنها کاملا درست است. این تصاویر که درسطح وسیع در جهان پخش می شوند، رژیم را رسوا می سازند. برای فیلم برداری و عکسبرداری برنامه ریزی کنیم و در اسرع وقت آنها را به خارج کشور بفرستیم. شبکههای خبری مهم جهان مانند الجزیره و بی بی سی آماده دریافت تصاویر شما هستند.تصویربرداری و ارسال آنها به شبکه های خبری کار بسیار مهمی است.*

۱۳۸۸ تیر ۹, سه‌شنبه

ورود نیروی انتظامی به کوی دانشگاه با درخواست فرهاد رهبر بود

محسن کوه کن نمایندۀ مجلس: ورود نیروی انتظامی به کوی دانشگاه با درخواست فرهاد رهبر بود

یک اتاق دانشجویی در کوی دانشگاه تهران در امیرآباد شمالی که در پی حمله نیروهای لباس شخصی و انتظامی در آتش سوخته است.


۱۳۸۸/۰۴/۰۹

محسن کوهکن، سخنگوی هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی، روز سه شنبه اعلام کرد که نیروهای انتظامی با درخواست فرهاد رهبر، رئیس دانشگاه تهران، وارد خوابگاه کوی دانشگاه شده‌اند.

فرهاد رهبر اظهارات این نماینده مجلس را رد کرده است.

نیروهای لباس شخصی و نیروی انتظامی در شامگاه ۲۴ خرداد، دو روز پس از اعلام نتایج انتخابات با ورود با حریم کوی دانشگاه تهران، صحنه‌هایی مشابه با ۱۸ تیر سال ۱۳۷۸ به وجود آوردند. نیروهای امنیتی و لباس‌شخصی همچنین به خوابگاه دانشگاه صنعتی اصفهان و دانشگاه شیراز نیز حمله‌ور شدند.

بنا براعلام دفتر تحکیم وحدت، در حمله شامگاه یکشنبه ۲۴ خرداد دست کم پنج دانشجو جان در کوی دانشگاه تهران باختند. همین سازمان دانشجویی اعلام کرده است که در حمله به خوابگاه دانشگاه شیراز نیز دو نفر جان باخته‌اند.

پس از مورد حمله قرار گرفتن خوابگاه‌های دانشجویی، از سوی علی لاریجانی، رئیس مجلس، هیاتی مسئول رسیدگی به این حوادث شد.

محسن کوهکن در حاشیه جلسه‌ علنی روز سه شنبه به خبرنگاران در این باره گفت که طبق قانون به درخواست رئیس دانشگاه نیروی انتظامی می‌تواند، وارد محل دانشگاه شود و «در مسایل اخیر هم خود آقای رهبر عنوان کرد که برای تامین امنیت از نیروهای امنیتی خواسته بود که وارد کوی دانشگاه تهران شوند.»

با این حال دقایقی پس از این اظهارات، فرهاد رهبر، رئیس دانشگاه تهران، اظهارات سخنگوی هیات رئیسه مجلس را رد کرد.

فرهاد رهبر به خبرگزاری مهر گفت: «ورود نیروی انتظامی به کوی دانشگاه تهران با اجازه و درخواست من نبوده و اظهارات این نماینده مجلس را به شدت تکذیب می‌کنم.»

فرهاد رهبر در گفتگو با خبرگزاری مهر، اظهار داشت: «ورود نیروی انتظامی به کوی دانشگاه تهران با اجازه و درخواست من نبوده و اظهارات این نماینده مجلس را به شدت تکذیب می‌کنم.»

فرهاد رهبر افزود: «من پس از ورود نیروی انتظامی به کوی از جریان اطلاع پیدا کردم و در صحنه حاضر بودم اما درخواستی مبنی بر ورود نیروی انتظامی نداشتم.»

بنا بر اعلام سازمان‌های دانشجویی افزون بر آنکه خوابگاه‌های دانشجویی مورد حمله قرار گرفته‌اند تاکنون دهها دانشجو نیز در رویدادهای پس از اعلام پیروزی محمود احمدی‌نژاد دستگیر شده‌اند.

مجلس شورای اسلامی در حالی کمیته تحقیق برای رسیدگی به حوادث کوی دانشگاه تشکیل داده است که علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، یک هفته پس از انتخابات حمله به کوی دانشگاه را به معترضان به نتایج انتخابات نسبت داد که به گفته وی دانشجویان «حزب اللهی» را هدف قرار گرفته بودند.

پس از حمله به کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیرماه سال ۱۳۷۸ که به کشته شدن یک نفر و زخمی شدن بسیاری منجر شد، قوه قضاییه ایران تنها یک سرباز نیروی انتظامی را برای دزدیدن یک ریش تراش دانشجویان مسئول دانست.

رئیس دانشگاه تهران به طور مستقیم از سوی رئیس جمهوری انتخاب می‌شود.


منبع رادیوفردا

گور خود را مي کنيد!

گور خود را مي کنيد!


اولش مردم راضي بودند به عوض شدن رئيس جمهور.

با اميد به عوض شدن شرايط رفتيم رإي داديم


بعد از تقلب عجولانه و تبريک عجولانه تر رهبر, مردم خيلي محترمانه گفتند ما قبول نداريم, آرا بايد بازشماري بشود. هنوز راضي بوديم, رهبر باشد, تشخيص مصلحت باشد. شواري نگهبان باشد, به جهنم! حتي آن قانون اساسي کوفتي با هزار اشکال سرجاش باشد. فقط احمدي نژاد نباشد...

خودمان سر صندوق ها بوديم خبر داشتيم حدودا هر کس چند راي آورده, پس اعتراض کرديم. تجمع کرديم. هر جا مي رفتيم احمدي نژاد هم همانجا تجمع مي گذاشت. با وقاحت ما را خس و خاشاک و کثافت خطاب کرد. تجمع ها ادامه پيداکرد. اين بار به گفته شهردار سه ميليون نفر در راهپيمايي مسالمت آميز در تهران شرکت کردند . بدون يک کلمه توهين و فحش. خودشان باورشان نمي شد و باچشم هاي گشاد به اين منظره نگاه مي کردند. آخرش يکيشان تاب نياورد و تيراندازي کرد..

در تلويزيون مرتب به مردم معترض اوباش و اغتشاش گر گفته مي شد. تحليل گراني آمدند و هر چه مزخرف و دروغ از دهنشان بيرون آمد گفتند و برايمان خط و نشان کشيدند. عصباني تر شديم. موبايل و اس ام اس و ياهو و فيس بوک و... به رويمان بستند روي تلويزيون هاي ماهواره اي پارازيرت انداختند. متحد تر شديم.شب ها روي پشت بام دروغ گويي و ديکتاتوري اين ها را فرياد زديم.

مجبور شديم(علي رغم لاييک بودن بعضي هايمان) از ظلم و جور شان به خدايي که ادعا داشتند مي پرستندش و از او مي ترسيدند پناه ببريم و الله اکبر بگوييم. براي گرفتن حقمان هر روز به خيابان رفتيم. با وقاحت گفتند اينها عامل بيگانه اند. از اوباما و سارکوزي و براون دستور مي گيرند. بمب گذار و مجاهد تقلبي تراشيدند و به تلويزيون آوردند. مکالمه تلفني تقلبي پخش کردند که مثلا زني از انگليس رهبري جنبش را در دست دارد. هر چه دروغ گفتند و سعي کردند از هم جدايمان کنند متحدتر شديم و عزممان براي گرفتن حقمان جزم تر شد. ديگر نمي توانستيم در خانه بمانيم. بهمان توهين شده بود. هر روز با همديگر در خيابان قرار مي گذاشتيم.

اما هر روز بدون دليل مردم را به خاک و خون کشاندند. بيش از ده نوع نيروي ويژه مثل سگ هار به جان مردم انداختند.راهپيمايي بزرگتري را تدارک ديديم. خيلي از روزنامه نگارها, وبلاگ نويس ها و روشنفکران شچاعي که فکر مي کردند رهبري جنبش در دست آنهاست دستگير کردند و طبق خبرها چند نفرشان هنوز زير وحشيانه ترين شکنجه ها قرار دارند.


رهبرمان در نماز جمعه آمد به جاي ميانجي گري , اعتقادمان را به سخره گرفت. و با آوردن کل سپاهش از سراسر ايران خواست ارعابمان کند. فهميديم ارتش 20 ميليوني بسيج که قرار بود از منافع ملت دفاع کند براي رويارويي با مردم تربيت شده اند.
رئيس نيروي انتظامي با دماغ سفيدشده از شدت ترس آمد تلويزيون برايمان خط و نشان کشيد که هر کس فردا به خيابان بيايد جانش پاي خودش است.

کساني که تا به حال ملتفت نشده بودند که خيابان ها هم مثل تمام ثروت اين مملکت ارث پدري ايشان است و ابراز اعتراض در آن قدغن است حاليشان شد. خيلي هامان وصيت نامه نوشتند. خيلي هامان باورمان نميشد رژيمي که با راهپيمايي ميليوني مردم آمده و سوار شده, بيايد روي همان مردم آتش بگشايد.

ديروز گاز اشک آور و اسيد و گلوله و باتوم بود که و حشيانه بر سر و روي مردم فرود مي آمد. در بيمارستان ها و درمانگاه ها هم در امان نبوديم. خيلي ها به توصيه دکترها مجبور شدند با اسم دروغين و بدون استفاده از دفترچه بيمه از شکستگي هاي دست و پايشان عکس بگيرند و يا بخيه شوند. تا تحت تعقيب قرار نگيرند. چه جوان هايي را سوار وانت و کاميون کردند و تا مي خوردند با باتوم زدنشان و چون در زندان ديگر جايي نداشتند با لگد از ماشين به پايين پرتشان کردند. به زن حامله و پيرزن و پيرمرد هم رحم نکردند. چشم ها همه از گاز اشک آور سرخ بود.

بهترين صحنه ها همکاري مردم و باز گذاشتن درهاي خانه به روي معترضين و بدترين صحنه ديدن پيکر دختر زيباي ايران, ندا در فيلم بود که اشک به چشمان همه مان آورد... امشب الله اکبرها سوز ديگر داشت. شعار مرگ بر ديکتاتور شدت بيشتري داشت. خيلي ها بعد از الله اکبر مرگ بر رهبر هم اضافه کرده بودند... و ندا جان, ندا جان راهت ادامه دارد... ديگر مردم فقط به عوض شدن رئيس جمهور راضي نيستند. ديگر رهبر و بقيه بالايي ها را نمي خواهند. همه احساس انزجار و نفرت داريم از حکومتي که به روي مردم پاک کشور گلوله مي ريزد. تا آخرش با هم مي مانيم. چون اينان هراسشان از يگانگي ماست

وبلاگ زيتون

روزنامه‌ کیهان!؛ چاپ ۳۰/۳/۱۳۸۸، صفحه‌ی۹



توضیح: این دختر خانم گل؛ در زمان انتخاب دوره‌ی اول آقای خاتمی ۳ ساله بوده و در دوره‌ی دوم هم هفت‌ساله. در هر دو صورت حافظه و شعور سیاسی‌اش قابل تقدیر و ستایش است.یادمان باشد که حتی در هفت سالگی‌اش هم انتخابات پیش از مدرسه رفتنش برگزار شده!

گواهی نامه پایان تحصیلات ابتدایی محمود احمدی نژاد


نکات مهم تحریم برنامه های هفته آینده

برنامه های هفته آینده

- تمام مردم ایران در یک اقدام نمادین با نوشتن نام میرحسین موسوی و انداختن آن به داخل صندوقهای صدقات کمیته امداد به حکومت نشان خواهند داد که چه تعداد رای دارند.- دوستان فراموش نکنید بسیاری از نیروهای لباس شخصی افرادساده لوحی هستند که از ادارات و نهادهای دولتی در شهرستان به تهران آورده شده اند و از دیروز اکثر آنها را به شهرهایشان بازگردانده اند. تمام این رفت و آمدها و لشکر کشی ها برای حکومت هزینه دارد و باعث فرسایش و خستگی روحی آنها می شود و باعث کمک خود حکومت به تشدید اعتصاب و کارنکردن می شود. بارعایت و اطلاع رسانی سریع نکات زیر جنبش را در پیشبرد اهدافش یاری دهید


نکات مهم تحریم

- آگهی دهندگان و کلیه کالاهای تبلیغاتی صدا و سیما به منظور تضعیف توان مالی صدا و سیما4- تحریم آگهی دهندگان و کلیه کالاهای تبلیغاتی در روزنامه های ایران, کیهان, وطن امروز- تحریم آگهی دهندگان در سایت های فارس,ایرنا و... - عدم واریز وجه خیرات و صدقات در صندوق های صدقات کمیته امداد به دلیل جلوگیری از افزایش توان مالی جناح احمدی نژاد در صورت تمایل به صدقه دادن این وجه را به افراد مستحق فامیل, همسایه و یا دوستان بدهید.- تحریم بانک ها و موسسات مالی و اعتباری جناح دولت و بیرون کشیدن پول از آنها مانند موسسه مالی مهر(بسیجیان سابق) ارگان مالی سپاه و بسیج, موسسه مالی انصار(وابسته با بیت رهبری, موسسه مالی قوامین(ارگان مالی نیرویانتظامی, بانک سرمایه( مدیر عامل جدید معاونمالی دانشگاه پیام نور)

- تحریم سازمان حج و اوقاف و عدم رفتن به سفرهای زیارتی حداقل تا 2 سال آینده برای کاهش توان مالی دولت- فریاد الله اکبر از روی بامها هرشب ساعت

- نوشتن شعارهایی مانند دولت کودتا استعفاو مرگ بر دیکتاتور و ... روی اسکناس ها-ارسال این نامه برای تمامی مردمی که در تهران و شهرستان ها می شناسید به صورت ایمیل یا شفاهی دوستان فراموش نکنید

- نوشتن شعارهای اعتراضی روی دیوار

- این اقدامات کم هزینه ترین شیوه های ممکن است