۱۳۸۸ تیر ۹, سه‌شنبه

پایانی بر یک آغاز؛ بلوغ مدنی ایران در راه است

پایانی بر یک آغاز؛ بلوغ مدنی ایران در راه است



۱۳۸۸/۰۴/۰۴

خبرنگار نیویورک تایمز در مطلبی از تهران اشاره می‌کند که انقلاب سال ۵۷ در ایران حدود یک سال طول کشید تا به نتیجه برسد. ناآرامی‌هایی که در پی انتخابات اخیر وی داده است نیز در یکسال آینده به بلوغ خواهد رسید.

راجر کوهن خبرنگار نیویورک تایمز می‌نویسد در جریان یکی از رویارویی‌های خشونت‌بار روزهای اخیر جوان تظاهرکننده‌ای را دید که می‌خواست با تلفن موبايل از پلیس ضد شورش که جلوی آنها صف کشیده بودند عکس بگیرد. یکی از مأموران پلیس فریاد زد: «از من عکس نگیر.» و جوان تظاهرکننده پاسخ داد: «چرا؟ مگر لختی؟»

نویسنده نیویورک تایمز ادامه می‌دهد، «مأموران پلیس لخت نیستند ولی رژیم جمهوری اسلامی واقعاً برهنه است. در شرایط فعلی تمامی پرده‌های ابهام و توهم کنار رفته و همه بازیگران صحنه به خوبی می‌دانند که در کجا قرار دارند. تمام توهم‌پراکنی‌ها، شیادی‌ها و صحنه‌آرایی‌هایی که تاکنون امکان همزیستی بین نظام ولایت فقیه مبتنی بر تعلیمات مذهبی قرن دوم هجری با یک جامعه پویا و مدرن را فراهم می‌کرد جارو شده است. اکنون دو ایران متفاوت در برابر هم صف‌آرایی کرده‌اند».

خبرنگار نیویورک تایمز در تشریح این «دو ایران متفاوت» می‌نویسد، یکی از این دو، ایران رهبر نظام و شورای نگهبان هستند که هر دو با تأیید سلامت انتخابات در مقابل معترضان قرار گرفته‌اند. آنها حتی به طور غیرمستقیم به وجود یک یا چند میلیون تقلب در آرا اشاره کرده‌اند ولی مدعی‌اند که تقلب «عمده‌ای» صورت نگرفته است. البته هر کس از لفظ «عمده» برداشت خود را دارد.

وی ادامه می‌دهد: در فضای امروز ایران ارقام دیگر بی‌معنا شده‌اند. تمام شواهد نشان می‌دهد که از روز اول بر مبنای یک تصمیم‌گیری پشت پرده به هریک از نامزدها درصد مشخصی از آرا اختصاص داده شده و ارقام شمارش آرا بر همان مبنا مهندسی شده‌اند. به همین خاطر است که وزارت کشور ایران برای ارائه این ارقام مهندسی شده ۱۰ روز وقت گرفت.

راجر کوهن خبرنگار نیویورک تایمز اشاره می‌کند که سران حکومت ایران از فضای به وجود آمده در این انتخابات نتوانستند برای نزدیک کردن مردم به حکومت استفاده کنند و با شروع اعتراض‌ها همین دریچه‌های کوچک ابراز نظر به روی مردم بسته شد.

به نوشته وی، آیت‌الله خامنه‌ای ادعا می‌کند که ایران پرچمدار حقوق بشر در جهان است ولی شواهد در خیابان‌ها نشان می‌دهد که طی روزهای اخیر ایران پرچمدار برقراری حکومت پلیسی است. شدت سرکوب، خشونت و بازداشت‌ها طی ۳۰ سال گذشته بی‌سابقه است. شکاف‌ها در میان هیئت حاکمه ایران چنان عمیق است که باید آن را با تصفیه و کودتاهای درونی سال‌های اول حکومت اسلامی مقایسه کرد.

راجر کوهن یادآوری می‌کند که شدت سرکوب تظاهرات خیابانی شاید مثل قتل عام میدان تیانامن در پکن نباشد ولی دلیل احتیاط حکومت وجود شکاف در آن و عدم آمادگی ابزارهای سرکوب است. در چنین شرایطی رهبران نظام تمام ناآرامی و اعتراض‌ها را به عوامل بیگانه نسبت می‌دهند. اما آن طور که در اطلاعیه اخیر مجمع روحانیون مبارزه قید شده است: «چه عقل سلیمی می‌تواند باور کند که میلیون‌ها انسان آگاه شرکت‌کننده در تظاهراتی مسالمت‌آمیز عوامل بیگانگان هستند؟»

خبرنگار نیویورک تایمز در بخش بعدی این مطلب، دلائل خود برای تضعیف شدید حکومت اسلامی ایران را ارائه می‌کند. از نگاه او دلیل اول تضعیف موقعیت مقام رهبری (شخص آیت‌الله خامنه‌ای) در ساختار سیاسی ایران است و این یعنی سست شدن سنگ بنای این نظام استبدادی. به گفته آقای کوهن، رهبر که قاعدتاً باید نقش پیامبرگونه ایفا کند، این بار به صراحت از یک جناح خاص دفاع می‌کند و بخشی از مردم در تظاهرات شعار مرگ بر او را سر داده‌اند.

راجر کوهن اینگونه ادامه می‌دهد که دلیل دوم در تضعیف حکومت اسلامی شکسته شدن توافق نهانی بین نظام و مردم بود که تا امروز ادامه و يا تحمل شرایط موجود درچند دهه گذشته میسر کرده بود. در این سال‌ها حکومت اسلامی بر حمایت فعال ۲۰ درصد از جمعیت تکیه داشت. گروه‌های فعال مخالف و منتقد همیشه سرکوب شده‌اند و حکومت با پرهیز از سرکوب شدید سایر بخش‌های جامعه نوعی آرامش را برقرار کرده بود. ولی این آرامش به هم خورده و هم اکنون جمعیت میلیونی در مقابل حکومت قرار گرفته است و چنین مخالفت وسیعی می‌تواند در اشکال و ابعاد گوناگون بروز کند که کنترل آن برای حکومت ناممکن خواهد بود.

به نوشته خبرنگار نیویورک تایمز، عامل سوم وجود درگیری در میان محافل و گرایش‌هایی است که تاکنون جزو حکومت بوده‌اند. جناح طرفدار احمدی‌نژاد چنان سایرین را از میدان حکومت و عرصه‌های اقتصادی بیرون رانده که مجموعه وسیعی به مخالفت و دشمنی با وی روی آورده‌اند. متحدان اصلی او حسن طائب، فرمانده بسیج، سعید جلیلی، رئیس شورای عالی امنیت ملی، و مجتبی خامنه‌ای، یکی از پسران رهبر ایران، هستند. ولی در مقابل هاشمی رفسنجانی و بخش دیگری از ریش سفیدان انقلاب اسلامی از میرحسین موسوی حمایت می‌کنند.

دلیل چهارم در تضعیف موقعیت نظام اسلامی از نگاه نویسنده نیویورک تایمز، شکست تبلیغات تهاجمی احمدی‌نژاد در لوای ملی‌گرایی و عدالت‌خواهی است. به نوشته آقای کوهن از این به بعد هر گاه احمدی‌نژاد از عدالت و اخلاق، کلمات مورد علاقه‌اش، حرف بزند آنچه که بر ذهن شنوندگان نقش خواهد بست تصویر اجساد خونین تظاهرکنندگانی مثل ندا آقا سلطان است.

و بالاخره عامل پنجم در تضعیف پایه‌های حکومت اسلامی، از دیدگاه راجر کوهن، بیگانگی این نظام با نسل اول و دوم فرزندانی است که پس از انقلاب زاده شده‌اند و خاطره‌ای از ۳۰ سال پیش ندارند . به نوشته راجر کوهن، ۳۰ سال پس از آن انقلاب سؤال اساسی در انتخابات اخیر این بود که «آیا ایران به خاطر حفظ حکومت دينی‌اش باید خود را از روند جهانی شدن اقتصاد و سیاست دور نگاه دارد؟» یا از حکومت و هویت اسلامی خود به حد کافی اطمینان دارد و می‌تواند بدون هراس از آمریکا یا هر دشمن دیگر به جامعه بین‌المللی پیوسته و به انزوای خود خواسته پایان دهد. آقای کوهن نوشته خود را با ذکر این نکته به پایان می‌برد که «تصمیم گیری بر سر این دو راهی ساده نخواهد بود».

این حزب اصلاح طلب در تحلیل شرایط موجود آورد: "پس از دستگیری های عجیب عده ای از فعالان سیاسی در منزل، خیابان و محل کار که گاه باتندی و خشونت همراه بوده، یک تحلیل مبتنی بر شایعاتی بود مبنی بر اینکه بازداشت شدگان قرار است به شیوه ای شناخته شده، تحت فشار برای اقرار به مسایلی قرار بگیرند که همچون بسیاری از اقاریر مشابه، کذب آنها برای تمامی ناظران و مردم آگاه کشورمان بدیهی است اما هنوز برای برخی از چهره ها و جریان های شناخته شده جریان اقتدارگرا، این روش از اعتبار برخوردار است." مشارکت افزود: "تحلیل خوش بینانه دومی نیزمطرح بود مبنی بر اینکه این رفتار جریان حاکم، رفتاری هیستریک، عصبی و موقتی است که در برابر موج گسترده مردمی، خط ارعاب را دنبال می کند و پس از مدتی، حداکثر پس از اعلام رسمی نتایج انتخابات، آزاد می شوند. اما آنچه در چند روز اخیر در رسانه های وابسته به جریان دولتی و اقتدارگرا منعکس شده، متاسفانه نظریه بدبینانه اول را تایید می کند."

جبهه مشارکت با زیرسوال بردن بی طرفی نهادهای مسوول دستگیری ها تصریح کرد: "در چنین شرایطی که مستی قدرت هوش از سر اقتدارگرایان برده و گنجینه پرافتخار نظام از اعتماد عمومی را به حراج در بازار هوا و هوس چند روزه قدرت گذاشته، اعتماد عمومی از نهادهایی که باید بی طرف باشند ولی نیستند را سلب کرده، انتخابات را از معنا تهی کرده، اطلاعات و آمار رسمی را به دستمایه ای برای طنز و شوخی های مردمی بدل کرده، لنگرگاه های معنوی جامعه در بحران ها را ملعبه منویات خود کرده و سرمایه اجتماعی را فرو ریخته، اینک به سراغ سرمایه هایی دیگر از نظام و انقلاب رفته اند که همانا فرزندان صادق و پاک آن هستند و بنای آن دارند که اتهامات سنگینی را با استفاده از اهرم فشارهای غیرقانونی به آنها نسبت دهند."

جبهه مشارکت با مردوددانستن ادعاهای کسانی که تلاش می کنند اتهام تلاش برای" انقلاب مخلمی" را متوجه اصلاح طلبان کنند افزود: "به میان کشیدن موضوع انقلاب یا کودتای مخملی از سوی اصلاح طلبان در خدمت همین هدف است. این ماجرای تازه در تحولات اخیر همان حکایت تکراری دکمه ای است که برای آن به دنبال کت می گردند. اتهامی را بدون سند به میان کشیده اند و حالا وظیفه یافته اند تا به هر نحوی آن را اثبات کنند و برای این قبای دوخته، پیکری برای پوشیدن و آنگاه نواختن بتراشند. در مکتب ماکیاولیستی آنها که هدف وسیله را توجیه می کند، اینک فشار به برخی از پاک ترین فرزندان این ملت و انقلاب در جریان است تا یکباره آنها را در زندان متوجه کند که در تمام این سال ها در حال خیانت به انقلاب و میهن و مردم خود بوده اند و ناگهان بازجویی از راه رسیده و آنها را متوجه خیانت خود کرده است. ادعای محمل انقلاب مخملین که سال هاست اقتدارگرایان مایلند به اصلاح طلبان نسبت دهند و البته ناکام مانده اند. بگذریم از اینکه امکان انقلاب مخملی در ایران اساسا ممکن نیست و شبیه خواندن رژیم هایی که در آنها انقلاب مخملین حادث شد با هر نظامی به واقع توهین به آن نظام و متقلب و غیرقابل اصلاح خواندن آن است که اصلاح طلبان قطعا چنین نگاهی را به نظام ندارند."

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر