۱۳۸۸ تیر ۹, سه‌شنبه

پزشک ایرانی از ماجرای مرگ ندا می گوید

پزشک ایرانی از ماجرای مرگ ندا می گوید

پزشک ایرانی که در آخرین لحظات زندگی ندا آقا سلطان تلاش کرد جان او را نجات دهد در گفت و گو با بخش انگلیسی بی بی سی از آن لحظات گفت. دکتر آرش حجازی که در دانشگاهی در جنوب انگلستان مشغول به تحصیل است گفت که در روز حادثه (شنبه ۳۰ خرداد)، پس از مشاهده تیر خوردن ندا به کمک او شتافت. او گفت با وجود تلاش هایی که برای جلوگیری از خون ریزی کرد، ندا در کم تر از یک دقیقه جان سپرد.

فیلم ویدیویی که از لحظه مرگ ندا گرفته شده بود در اینترنت و شبکه های تلویزیونی سراسر دنیا پخش شد و او را به یکی از نمادهای اعتراضات اخیر ایران تبدیل کرد. این روزها معترضان به حوادث اخیر ایران در سراسر جهان عکس های ندا را به دست می گیرند. آقای حجازی توصیف کرد که چگونه عده ای از حاضران در صحنه برای مدتی کوتاه دور فرد بسیجی مسلحی را که به نظر می رسیده شلیک کردن به ندا را انکار نمی کند گرفتند. او گفت که پس از این اتفاق سه شب نخوابیده است و می خواهد افشاگری کند تا مرگ ندا بی ثمر نماند. آقای حجازی مطمئن نیست که پس از صحبت کردن در مورد مرگ خانم آقا سلطان بتواند به ایران باز گردد.

او در مورد روز حادثه گفت: "سر و صدا را در خیابان شنیدیم و تصمیم گرفتیم برویم و ببینیم چه خبر است. خیابان خسروی را تا انتها رفتیم و رسیدیم به خیابان کارگر، جایی که مردم جمع شده بودند. مأموران پلیس ضد شورش حدود پنجاه متر پائین تر با موتورسیکلت هایشان ایستاده بودند و مردم را عقب می راندند. ناگهان گاز اشک آور به میان مردم پرتاب شد و مردم وحشت کردند".

آقای حجازی گفت که همزمان با پرتاب گاز اشک آور، مأموران هم با موتورسیکلت به سمت جمعیت حرکت کردند و جمعیت در طول خیابان خسروی شروع به دویدن کردند: "ندا هم در میان آنها بود". او گفت در تقاطع خیابان خسروی و خیابان صالحی جمعیت به تدریج متفرق می شدند و فقط چند نفر ایستاده بودند تا ببینند چه باید بکنند. "ناگهان صدای شلیکی شنیدیم. از دوستم که کنارم ایستاده بود پرسیدم که چی بود؟ گلوله بود؟ او گفت که می گویند گلوله های پلاستیکی می زنند. در همان لحظه من برگشتم و دیدم که خون از سینه ندا که در چند متری من ایستاده بود فواره می زند".

آقای حجازی همچنین به تلویزیون انگلیسی بی بی سی گفت که ابتدا گمان کرده که تیر اندازی از روی یک پشت بام انجام شده است. اما کمی بعد تظاهرات کنندگان را دیده است که مرد مسلح موتور سواری را گرفته اند. مردم فریاد می زدند "گرفتیمش، گرفتیمش". او را خلع سلاح کردند و کارت شناسایی اش را که نشان می داد عضو بسیج است، گرفتند. مردم خیلی عصبانی بودند و او فریاد می زد:" نمی خواستم بکشمش." مردم نمی دانستند با او باید چکاربکنند و گذاشتند که برود. اما کارت شناسایی اش را گرفتند. کسانی هستند که می دانند او کیست. چند نفر هم از او عکس گرفتند".

آقای حجازی گفت می داند صحبت کردن در مورد آنچه اتفاق افتاده است او را به مخاطره می اندازد" . تصمیم سختی بود که بیرون بیایم و در مورد این موضوع صحبت کنم، اما ندا برای دلیلی مرد. او برای حقوق ابتدایی می جنگید... نمی خواهم که خونش بی ثمر ریخته شده باشد". او افزود: "او در خیابان مرد که چیزی بگوید".

آقای حجازی گفت فکر نمی کند که الان بتواند به ایران باز گردد" . آنها هرچه من می گویم را تقبیح خواهند کرد و اتهامات دیگری به من خواهند زد. من هیچ وقت در سیاست نبودم. به خاطر نگاه معصومی که در چشمهای ندا بود، موقعیت خود را در خطر انداختم". آقای حجازی توصیف کرد که چگونه عده ای از حاضران در صحنه برای مدتی کوتاه دور فرد بسیجی مسلحی را که به نظر می رسیده شلیک کردن به ندا را انکار نمی کند گرفتند.

او گفت که پس از این اتفاق سه شب نخوابیده است و می خواهد افشاگری کند تا مرگ ندا بی ثمر نماند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر